بسمه تعالی
در منطقه عین خوش لشکر 19فجر گردان شهید مصطفی خمینی (ره) که رد قالب نیروهای طرح لبیک به جبهه اعزام شده بودیم کاروانی از کمک های مردمی که شامل هدایای فراوانی می شد به جبهه آورده بودند که یکی از اقلام تدارکاتی پرتقال بود. مقدار زیادی به گردانها تحویل دادند و بین نیروها تقسیم شد برای هر سنگر یک کارتن پربقال می دادند، لذا بچه ها تصمیم گرفتند مسابقه پرتقال خوردن برگزار کنند. تعدادی از همسنگران در مسابقه شرکت کردند و سه نفر از آنها به فینال مسابقه راه یافتند و نتیجه به این شکل اعلام شد نفر اول 20پرتقال نفردوم 18پرتقال و نفر سوم 15پرتقال بعد از چند ساعتی که بچه ها خوابیده بودند نزدیکی نیمه های شب بود صدای ناله آنها بلند شد (یا حسین (ع) یا مهدی(ع) یا زهرا(س) همه بچه ها بلند شدند و دیدیم این سه نفر دستشان بروی شکم گذاشته و آه و ناله شان بلند است گفتیم چه خبر است گفتند ما را حلال کنید در حال رفتن هستیم ،سریع اورژانس را خبر کردند ولی آنها نیامدند یکی از بچه ها سریع رفت دنبال آمبولانس و آنها را به بهداری بردیم وقتی آنها روی تخت گذاشتیم پرستار برای معالجه بطرف نفر اولی رفت گفت تو را به خدا برو به سراغ نفر دومی ،وقتی بطرف نفر دومی رفت همین طور اورا پاس دادند به نفر سوم پرستار پرسید اینجا چه خبر است چرا نمی گذارید شما را درمان کنیم الان موقع ایثار و از خود گذشتگی نیست نفر سوم گفت تو را خدا بروید سراغ نفر اولی زیرا او بیشتر از ما خورده پرستار گفت چند گلوله خورده او گفت گلوله نخورده بلکه چیزی بدتر از گلوله خورده و آن هم 20عدد پرتقال نوش جان کرده و آنجا بود که تمام پرسنل و پرستاران اورژانس از خندیدن روده بر شده و روی صندلی های خود افتادند. بالای تخت آنها نوشته بود لبخند بزن رزمنده بعد از یک روز بستری هر سه نفر معالجه شده و به سنگر برگشتند.
بعدها هر موقع این سه نفر به اورژانس مراجعه می کردند کسانی که ماجرا را می دانستند با دیدن آنها به خنده می افتادند.
راوی:عبدالرحیم محمدی از بوشهر