«و مردم را به یاد ایام الله بینداز» (ابراهیم: 5)
انقلاب ما صبح صادق بود و فجر ایمان که در سکوتِ سرد زمستانِ بیداد، سرود حقیقت سر داد و در ستیغ گرمای تابستانِ شقاوت، خنکای عدالت گسترد. آن روزها که همه چیز پاییز زرد رنج را زمزمه می کرد، ناگهان نبض زمان با بهار لحظه ها به انفجاری مقدس پیوند خورد. از «امام آمد» درشت روزنامه ها تا دمیدن صور انقلاب، ده روز، پربارتر از ده قرن گذشت؛ «وَ الْفَجْرِ وَ لَیالٍ عَشْرٍ». دهه فجر، میلاد امتی گشت که زیباترین حماسه تاریخ معاصر را بر مبنای ایمان و بر محور ولایت آفریدند. اینک این ماییم و این وظیفه که هیچ وقت از یاد نبریم که چه بودیم، چه کردیم، چه شدیم و اینک کجاییم. یکی بود، یکی نبودانقلاب اسلامی ما، یک قصه واقعی است که «یکی بود» آن با مستضعفان و پابرهنه ها و «یکی نبود» آن با مستکبران و زورگوها شروع می شود. صاحبان این انقلاب، به دور از دنیای «دو نبش»ها و «سرقفلی»ها قیام کردند؛ آنهایی که رنگ سفره شان در طول این سال ها اگر کم رنگ تر نشده باشد، یک نواخت باقی مانده است. آنهایی که صاحب چندین قبر در مزار شهیدان هستند و هنوز خود را مدیون انقلاب می دانند. آنهایی که همیشه بدهکارند، ولی از انقلاب طلبی ندارند. آنهایی که همیشه بسیجی هستند. آنهایی که لباس خاکی خود را عوض نکرده اند. کسانی که پاپوششان، کفش ملی است و لباس برادر بزرگ تر را می پوشند. انقلاب به دل گرمی اینان، خود را بیمه می کند. یکی نبودها، انگل این مردمند و مسبب سفره های بی رنگ؛ آنهایی که کیسه هایشان را به قیمت جیب های خالی این مردم پر می کنند. بر سکوی اول احتکار، فاتحانه می ایستند و حسرت اجرای عدالت را بر دل پابرهنگان می گذارند. اینان با ارز می بینند. با سکه های طلا می شنوند. با زبان لمس می کنند و هر چیزی را با بوی سرمایه می چشند. با این حال، همه اینها یک روز سکته خواهند کرد؛ آن روز که آقای اصلی انقلاب با قدم های سبزش، ریشه این پلیدی ها را زرد کند. انقلاب آگاهانهانقلاب بزرگ ایران، در شیوه شکل گیری، نفوذ فراگیر و حتی پیروزی شکوه مندش با بسیاری از انقلاب های دیگر جهان متفاوت بود. یکی از ده ها رمز جاودانه این شگرفی، اراده پرشور و حضور آگاهانه مردمی بود که برای هدفی والا و مقدس، با تمام توان و حتی با نثار جان به میدان مبارزه شتافتند. این نکته مهم در تحلیل بسیاری از اندیشمندان خارجی نیز بازتاب داشته است. تدا اسکاچ پُل، نویسنده و محقق غربی که معتقد است هیچ انقلابی به صورت آگاهانه و به دست مردم ایجاد نمی شود، در مقاله ای که در سال 1982 با عنوان «دولت تحصیل دار و اسلام شیعی در انقلاب ایران» نوشت، با توجه به آشکار بودن نقش اراده، آگاهی، رهبری و اندیشه در انقلاب اسلامی، اعتراف می کرد: «اگر در دنیا تنها یک انقلاب آگاهانه ساخته شده باشد، آن انقلاب، انقلاب ایران است». به عقیده او، زمانی که بر اثر سیاست های مستبدانه، ضددینی و بیگانه گرایی شاه، نوعی ناامیدی و انزجار از حکومت در میان مردم پدید آمد، مجموعه ای از عناصر فرهنگی ریشه دار در تاریخ اسلام شیعی و نیز اسطوره بنیادین تشیع حضرت امام حسین علیه السلام ، مراسم مذهبی، شبکه مساجد و روحانیت به گونه ای هشیارانه انقلاب اسلامی را به وجود آوردند. انقلابِ متفاوت ملت ایرانمیشل فوکو، فیلسوف و نظریه پرداز مشهور فرانسوی که خود در هنگامه نهضت اسلامی ایران دو بار به تهران و قم سفر کرده و از نزدیک شاهد فراز و نشیب انقلاب بود و مقاله های بسیاری در این باره منتشر ساخت، درباره ریشه یابی این رویداد می نویسد: «این انقلاب نمی تواند با انگیزه های اقتصادی و عادی صورت گرفته باشد؛ زیرا جهان، شاهد شورش و قیام همه مردم بر ضد قدرتی بود که مشکلات اقتصادی بزرگی نداشت که به موجب آن میلیون ها ایرانی به خیابان ها ریخته و قیام کنند. ریشه این انقلاب را باید در جای دیگری جست وجو کرد». میشل فوکو معتقد است: «زبان و شکل و محتوای مذهبی انقلاب ایران، امری اتفاقی و تصادفی نیست، بلکه در حقیقت این رهبری مذهبی بود که با تکیه بر موضع مقاوم و انتقادی سابقه دار در مکتب تشیع در برابر قدرت های سیاسی حاکم و نیز نفوذ عمیق در دل ایرانیان توانست آنان را این گونه به قیام وا دارد؛ آن هم رژیمی که بی شک، یکی از مجهزترین ارتش های دنیا را در اختیار داشت و از حمایت مستقیم امریکا و دیگر قدرت ها برخوردار بود». ناتوانی تحلیل گران از پیش بینی انقلابانقلاب اسلامی ایران در سال 1357 هم معادلات جهانی را بر هم زد. نظریه های سیاسی و جامعه شناختی معمول را به چالش کشید و دولت های استکباری را به شدت آشفته و غافلگیر کرد. تحلیل گران سیاسی، مراکز اطلاعاتی و سازمان های جاسوسی قدرت های بیگانه که در ارزیابی و سنجش تحولات جامعه ایران و موفقیت احتمالی رهبری مذهبی آن بر اساس معیارهای مادی و تجربی قضاوت می کردند، از پیش بینی وقوع انقلاب اسلامی و شناخت ماهیت آن عاجز ماندند. به تعبیر بلند حضرت امام رحمه الله : «از اراده خدا بی خبر بودند. این کاری بود که خدا کرد؛ معجزه ای بود که خدای تبارک و تعالی انجام داد». سازمان سیا پس از ارزیابی خود از وضعیت جامعه ایران در مرداد 1357 اعلام کرده بود: ایران در وضع انقلابی و یا حتی ماقبل انقلابی قرار ندارد! سازمان اطلاعاتی DIA نیز در ارزیابی اطلاعاتی خود در 28 سپتامبر 1978 (6/7/1357) گفته بود: انتظار می رود که شاه تا ده سال دیگر به طور فعال زمام قدرت را در دست داشته باشد. حتی کارتر رئیس جمهور وقت امریکا در سفر خود به ایران، ایران را جزیره ثبات و آرامش در یکی از پر سر و صداترین نقاط دنیا خوانده بود. مصمم، نه عصبانی پاتریک چاوال، عکاس و فیلم ساز فرانسوی که با عکس ها و مستندهایی که از جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل و جنگ ویتنام گرفت، معروف شد، پس از دیدن امام خمینی رحمه الله در نوفل لوشاتو به ایران آمد و از نهضت مردم ایران عکس هایی ماندگار گرفت. او درباره انقلاب و رهبر آن گفت: «همان بار اولی که آیت الله را دیدم، فهمیدم که او پیروز خواهد شد. او با تمام کسان دیگری که تا آن روز دیده بودم، فرق داشت. یک جور انرژی توی صورتش بود که دیگر مثلش را ندیدم. انقلاب او هم با بقیه جاهایی که عکاسی کردم، فرق داشت. مردم ایران مصمم بودند، اما عصبانی نبودند». این یک انقلاب نیست!مردم حمله کرده بودند به زندان باستیل. کی؟ 14 ژوئیه 1789. انقلاب فرانسه اندک اندک داشت به واقعیت تبدیل می شد. همان روز، هنگامی که لویی شانزدهم از حمله موفقیت آمیز مردم به آن زندان معروف آگاه شد، یکی از نزدیک ترین یارانش را کنار کشید و از او پرسید: «این یک شورش است؟» او هم بدون هیچ تعارفی، آب پاکی را روی دست جناب پادشاه ریخت و گفت: «نه، اعلیحضرتا! این یک انقلاب است.» تاریخ بزرگ و یازده جلدی ویل دورانت با همین ماجرای کوتاه به پایان می رسد. سال 1978 یا همان 1357 خودمان بود. میشل فوکو بعد از یک سفر نسبتا کوتاه، از ایران برگشته بود به فرانسه. این موجود عجیب و غریب با آن کله تاس و خنده های عمیقش، همه غربی ها را به بازی گرفته بود. فیلسوف، تاریخ دان، روان شناس، جامعه شناس و پارادوکس تمام عیاری چون او می خواست یک چشمه دیگر از هنرهای بسیارش را رو کند؛ روزنامه نگاری را. حالا هم فرانسوی های جست وجوگر می خواستند از زبان او بشنوند که در ایران چه خبر است. آنها مدام می پرسیدند: «این یک انقلاب است؟» و تنها پاسخی که به صورت تلویحی شنیدند، این بود: «نه، این نخستین قیام بزرگ بر ضد نظام های جهانی است؛ مدرن ترین و دیوانه وارترین صورت شورش». معجزه قرندر تفسیر درست و تبیین آگاهانه انقلاب اسلامی ایران و تحولاتی که جهان معاصر را با آن روبه رو کرد، تنها واژه معجزه می تواند بازتاب صحیح حقیقت باشد. این واقعیتی بود که پیر بیدار انقلاب، امام راحل رحمه الله بارها بر آن تأکید ورزید: «یک تحول روحی در جامعه پیدا شد که من غیر از آنکه بگویم یک معجزه بود، یک اراده الهی بود؛ نمی توانم اسم دیگری رویش بگذارم.» باز می فرماید: «اینجا حساب الهی است. اینجا دست خداست. اشخاص نمی توانند یک همچو قدرتی ایجاد کنند... این اراده الهی است که تمام حساب های حساب گران مادی را باطل کرد». آفاقِ روشن نهضتِ امام و ایران تا آنجا پرتو گسترد که حتی بسیاری از شخصیت های غیرمسلمان نیز با تأیید نگنجیدن جریان انقلاب اسلامی در چارچوب محاسبات مادی، به اعجاز آن اعتراف کردند. رابرت کالتسون، دانشمند کانادایی در این باره می گوید: «از نظر من که یک غربی و فرد غیر مسلمان هستم، این معجزه است که یک انقلاب مکتبی و الهی بتواند در جهان امروز این طور تحقق پیدا کرده و در جهت استقرار عدالت به پیش برود. این انقلاب بدون شک از جانب خداوند حمایت می شود». انقلاب خمینی رحمه اللهانقلاب اسلامی ایران، بی نام ناخدای مأنوس با ملکوتش، در هیچ جای جهان شناخته شده نیست. ظهور و حضور پیامبرگونه امام، نوید امن و ایمان بود در عصری که داشت به «غیبت خدا» خو می گرفت. فریاد ستم ستیز امام سبب شد تا امت های اسلامی به شور آیند و رستاخیزی پیش از رستاخیز را تجربت کنند و چنین بود که بی درنگ، پس از آغاز حرکت انبیایی امام، نه فقط در کشورهای اسلامی، بلکه در تمامی سرزمین هایی که نام و یادی از خدا هنوز باقی بود، حرکت های پیاپی و عظیم پدید آمد که هدف اصلی این توفان ها، درهم شکستن بت های کفر و شرک در عرصه زمین و حرکت به نام خدا در گستره زمان بود. جهان، شخصیت های برجسته مبارز و رهبران سیاسی بسیاری به خود دیده است، ولی آنچه کار امام و انقلاب ایران را شکوهی جاودانه بخشید، آن است که شخصیتی الهی، آغازگر انقلاب اسلامی در قرن بیستم بود. او انسان ها را به سمت و سوی ارزش ها رهنمون شد و به خوبی توانست حکمت را با سیاست در هم آمیزد. راز شگرف رهبری امام را باید در اصالت اندیشه ها، صلابت رأی و صداقت بی شایبه اش با مردم جست وجو کرد. دکترین سیاسی امام خمینی رحمه اللهبرای شناخت انقلاب اسلامی ایران و تفاوت های آشکاری که این نهضت با دیگر خیزش های مردمی در قرن حاضر داشته است، باید پیش از همه به پیوند جدایی ناپذیر انقلاب اسلامی و رهبر بزرگ آن امام خمینی رحمه الله توجه کرد. به اعتراف بسیاری از تحلیل گران مسائل سیاسی و اجتماعی، امام در تعریف و تعیین اهداف انقلاب اسلامی، رهبری مبارزه، رویارویی با قدرت های افزون طلب و حفظ دستاوردهای نهضت، دارای دکترین سیاسی ویژه و منحصر به فردی بود. دکترین سیاسی امام، بر پایه مبانی استوار و خدشه ناپذیری چون اعتقاد عمیق به غیب و امدادهای غیبی، ایمان خلل ناپذیر به آموزه های اسلام، اتکا و توکل بر قدرت بی کران الهی و تکلیف مداری مطلق قرار داشت؛ چیزی که غربیان از شناخت آن ناتوان مانده بودند. امام خمینی رحمه الله با بهره گیری از اندیشه نو و ریشه دار الهی خود، نه تنها به سرنگونی رژیم قدرتمند پهلوی توفیق یافت، بلکه توانست با عرضه تفکری ناب و فرهنگی کاملاً دینی، آموزه های مکتب های مادی غرب را نیز به چالش بکشد. انقلاب و تجدید حیات دینی انسان معاصربی تردید، نهضت بزرگ ملت ایران را با بیدارباشی که به بشر غفلت زده از فطرت داد و شکوهی که از قدرت دین باوری جلوه گر ساخت، می توان سرآغاز عصر جدیدی در حیات بشری دانست؛ چنان که مقام معظم رهبری فرمود: «انقلاب اسلامی، هویت اسلامی را در دنیای اسلام و هویت معنوی را در کل جهان زنده کرد.» شهید سید مرتضی آوینی نیز معتقد بود تجدید حیات معنوی و دینی بشر با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران آغاز شده است و بدین روی، دهه شصت را باید اولین دهه از این تجدید عهد دانست. پروفسور محمد حسین هُدی، اندیشمند مسلمان مقیم اتریش نیز گفته است: «اگر بنا باشد تاریخی را برای احیای هویت دینی در جهان معاصر در نظر بگیریم، آن تاریخ 1979 میلادی است؛ یعنی هم زمان با پیروزی انقلاب اسلامی ایران که خیزش عظیمی را برای تفکرات دینی در تمام ادیان به وجود آورده است». انقلاب و قدرت نمایی خیره کننده اسلام انقلاب اسلامی در یکی از حساس ترین نقاط گیتی همچون زلزله ای پیش بینی ناپذیر، اردوگاه آرام و بی دغدغه استکبار جهانی را به شدت به لرزه درآورد. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، برای نخستین بار، یک کشور مسلمان به گونه ای موفقیت آمیز، قدرت های بزرگ غربی را به مبارزه طلبید، آنها را تحقیر کرد و به منافع مادی شان خسارت رساند. این پیروزی شکوه مند، خوابِ خوش تحلیل گران و نظریه پردازانی که افول ادیان الهی را امری آشکار می دانستند، آشفته کرد و انبوه نظریه های آنان را بی اعتبار ساخت. دکتر میشل جانسون، کارشناس روابط بین الملل در این باره گفته است: «از نظر نمادین، انقلاب ایران، نخستین پیروزی مسلمانان بر غرب، از قرن شانزده میلادی به این سو شمرده می شود. نکته اینجاست که اسلام، عامل هدایت کننده این انقلاب بود و هیچ یک از ایسم های غربی ناسیونالیسم، کاپیتالیسم، کمونیسم و سوسیالیسم در آن نقشی نداشتند.» قدرت های بزرگ غربی در رویارویی با عظمت های بی بدیلی که امام و انقلاب آفریدند، با استعداد پنهان و توانایی گسترده اسلام آشنا شدند. انقلاب و بطلان نظریه های ضد دینیپیش از انقلاب اسلامی، سیطره نظریه های مادی چنان حتمی به نظر می رسید که بسیاری از پژوهشگران علوم انسانی، در آینده بشر، مکان و منزلتی برای دین قائل نبودند. در قرن نوزدهم، فلسفه هایی پدید آمد که یا به طور کلی منکر دین شدند یا خود مذهبی دروغین را جای گزین ادیان آسمانی کردند. این روند در قرن بیستم تا بدان جا پیش رفت که بسیاری از دین ستیزان، آشکارا به مبارزه با باورهای دینی پرداختند، ولی سیر تحولات تاریخی و پیروزی انقلاب اسلامی ایران، شرایط موجود را در آخرین سال های قرن بیستم چنان تغییر داد که اندیشمندان و نظریه پردازان بین المللی به تولد دوباره دین در جوامع بشری اعتراف کردند. به بیان دیگر، با وقوع معجزه انقلاب اسلامی به رهبری امام راحل رحمه الله و گسترش خیره کننده حوزه نفوذ ادیان بزرگ الهی، به ویژه دین مبین اسلام، امروز دیگر تحلیل گران وقایع سیاسی و تحولات اجتماعی به خود جرئت انکار جایگاه والای دین در اجتماع بشری و پیش بینی انزوای آن را در جهان معاصر نمی دهند و این از آثار گران قدر پیروزی انقلاب اسلامی ایران است. |
منبع:حوزه نت