سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خودپسندی ضد درستی و آفت خردهاست . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :20
بازدید دیروز :24
کل بازدید :78633
تعداد کل یاداشته ها : 141
103/2/15
2:9 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
لیلا ناصری خواه[50]
شهیدحکیم اسماعیل زاده فرزند:خلیل تاریخ تولد:1345کنگان تارخ ومحل شهادت:67میمک مدفن:کنگان "درقبال خون شهیدان بایدازوطن به قیمت جان ومال که شده دفاع کنیم، چراکه این وطن امانتی می باشدکه هرکدام ازشهدابه ماسپرده اند."

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
شهید[1] شهادت چیست؟[1] سرود جمهوری اسلامی ایران[1] زندگینامه شهیدسربازرشیدوفداکارصادق پورسقایی[1] زندگینامه شهیدسربازرشیدوفداکارصادق پورسقایی[1] فایل صوتی+متن زیارت عاشورا[1] شهید[1] وصیت نامه شهید«صادق پورسقایی»[1] همزبان[1] طلائیه نقطه وصل زمین وآسمان[1] حدیث[1] امام محمدباقر[1] یادغواصان[1] حدیث[1] حفظ ارزش ها[1] عیدغدیرخم برتمام شیعیان جهان مبارکباد[1] حدیث2[1] اولین های دفاع مقدس[1] حمله چلچراغ (فروغ جاویدان) منافقین[1] ماه مُحَرّم[1] امداد غیبی[1] عکس امام خمینی (ره)[1] نمایشگاه[1] پیام رادیویی دشمن به رزمندگان اسلام[1] حدیث عشق[1] 22بهمن[1] امام خمینی[1] لبخند بزن رزمنده[1] بسیجی خستگی را خسته کرد[1] جعبه های کوچک آبی[1] وصیت نامه[1] شهرمنورها[1] حدیث[1] از عشق تا شعار[1] اسفند 1388[3] فروردین 1389[5] اردیبهشت 1389[7] خرداد 1389[4] تیر 1389[1] امام رضا[1] حجت بن حسن[1] حضرت قائم[1] خلوت با بهترین دوست[1] مرداد 89[4] شهریور 89[3] لطیفه های کلّه گنجشکی[1] شب مهم(آغاز شب های قدر)[1] قلب رمضان(شب قدر)[2] مهر 89[4] آبان 89[15] بهمن 89[3] اسفند 89[1] فروردین 90[3] خرداد 90[1] روز پدر[1] تیر 90[1] روز پاسدار[1] روز پاسدار(2)[1] ولادت امام زین العابدین علیه السلام[1] عیدمبعث[1] مرداد 90[1] شهریور 90[5] آبان 90[11] آذر 90[12] فروردین 91[5]
لوگوی دوستان
 

مهدی منتظری: یک روز با بروجردی در دفتر فرماندهی نشسته بودیم و حرف می‌زدیم. بعد از آن تصادف، پایش را گچ گرفته بودند. آن روزها مصادف بود با شهادت «ناصر کاظمی». محمّد خاطرات زیادی از ناصر داشت؛ بیشتر وقت ها با هم بودند و در عملیات هایی در کنار هم شرکت داشتند. آن روز دوباره صحبت از ناصر بود و خاطراتی که از او داشتیم. محمد انگار نه انگار که توی این عالم بود. به نقطه‌ای خیره شد و بعد از مدت زیادی رو به من کرد و گفت: «راستش داشتم به خوابی که یکی دو روز پیش دیدم، فکر می‌کردم.»

کنجکاو شدم که بدانم خوابش چه بوده است. نگاهم را دوختم به صورتش، گفت:« با هم در عملیات بودیم. داشتیم داخل یک شیار پیش می‌رفتیم؛ من بودم و ناصر. منطقه پر بود از آتش دشمن. ترکش خمپاره از هر طرف می‌بارید. پرده‌ای از آتش گلوله آسمان را پوشانده بود. من مات و مبهوت به آسمان نگاه می‌کردم. ناصر جلوتر از من به سرعت توی شیار می‌دوید و من هم پشت سر او بودم. ناگهان شیار به یک جای بلندی رسید. ناصر با چالاکی هر چه تمام تر گذشت و رد شد. وقتی می‌خواستم من هم بگذرم، دیدم نمی‌توانم. هر چه سعی کردم، باز هم نتوانستم. در پایین آن بلندی مأیوس و ناراحت ایستاده بودم و به نقطه‌ای نگاه می‌کردم که ناصر چند لحظه پیش با سبکی و آرامی از آن جا رد شده بود. از خودم می‌پرسیدم که ناصر چطوری گذشت؟!

                                               شهید بروجردی

توی این فکر بودم که دیدم ناصر برگشته. از دیدن او به هیجان آمدم. دوباره با شور و اشتیاق، تلاش را از سرگرفتم و سعی کردم خودم را به او برسانم. امّا باز نتوانستم. هر بار که می‌خواستم خودم را بالا بکشم، لیز می‌خوردم و می‌افتادم پایین.

یک دفعه متوجه شدم ناصر دستش را به طرفم دراز کرده. دستم را گرفت و به سادگی، مثل پر کاه، مرا بالا کشید. از آن بالا پائین را نگاه کردم. دیدم آن پائین چه قدر ترسناک و تاریک است. خدا را شکر کردم که حالا آن جا نیستم. چه قدر احساس سبکی می‌کردم.»

وقتی خواب را تعریف کرد و به آخرش رسید، لبخند چهره‌اش پررنگ شد. در حالی که هنوز داشت به آخر خواب فکر می‌کرد، رو به من کرد و گفت: « ان ‌شاء ‌الله من هم شهید می‌شوم.»

چهره‌اش مطمئن و استوار بود. در حالی که لبخندی از رضایت و شادی در چهره‌اش می‌دیدم، به این همه اطمینان و یقین حسرت خوردم. ای کاش من هم می‌توانستم مثل او بگویم: « ان ‌شاء ‌الله شهید خواهم شد.»

«منبع : اینجا»


  
  

          

نور عترت آمد از آیینه ام

کیست در غار حرای سینه ام

رگ رگم پیغام احمد می دهد

سینه ام بوی محمد می دهد

میلاد پیامبر اکرم و امام صادق (ع) تهنیت باد


  
  

 بسم الله الرحمن الرحیم، ارحم الراحمین، رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهرین و سلم.انالله و اناالیه راجعون...
خداوندا! این تو هستی که قلبم را مالا مال از عشق به راهت، اسلامت، نظامت و ولایتت قرار دادی.
خدایا؛ تو خود می دانی که همواره آماده بوده ام آنچه را که تو خود به من دادی، در راه عشقی که به راهت دارم، نثار کنم. اگر این نبود، آن هم خواست تو بود. پروردگارا؛ رفتن در دست تو است، من نمی دانم چه موقع خواهم رفت، ولی می دانم که از تو باید بخواهم مرا در رکاب امام زمانم قرار دهی و آن قدر با دشمنان قسم خورده ات بجنگم تا به فیض شهادت برسم. از پدر و مادرم که حق بزرگی بر گردنم دارند می خواهم که مرا ببخشند؛ من نیز همواره برایشان دعا کرده ام که عاقبت به خیر شوند. از همسر گرامی و فداکار و فرزندانم می خواهم که مرا ببخشند که کمتر توانسته ام به آن ها برسم و بیشتر می خواهم وقف راهی باشم که خداوند متعال به امت زمان ما عطا فرموده. آنچه از دنیا برایم باقی می ماند، حق است که در اختیار همسرم قرار گیرد. از همه ی آن هایی که از من بد دیده اند می خواهم که مرا به بزرگی خودشان ببخشند و بالاخره از مردان مخلص خودم به ویژه حاج آقا امیر رنجبر نیکدل، استدعا دارم در غیاب من به امور حساب و کتاب من برسند و با برادران دیگر، چون جناب سرهنگ حاج آقا آذریون و تیمسار حاج آقا آراسته در این باب، تشریک مساعی نمایند.
خداوندا! ولی امرت حضرت آیت الله خامنه ای را تا ظهور حضرت مهدی(عج) زنده، پاینده و موفق بدار. آمین یا رب العالمین 
                      من الله التوفیق علی صیاد شیرازی-19دی ماه1371


  
  

بین کسانى که به راستى، حقیقتى را باور دارند و آنان که مدعى باور داشتن چیزى هستند تفاوت از زمین تا آسمان است. مانند تفاوت عشق تا شعار.
عشق آسمانى است و عشق ورزیدن کار اهالى آسمان!
شعار زمینى است و شعار دادن حرفه زمینى‏ها!
منتظران واقعى به امامشان عشق مى‏ورزند.
مدعیان انتظار، تنها شعار مى‏دهند.

منتظران واقعى در پى اصلاح وضعیت موجودند.
مدعیان انتظار، هر نوع اصلاحى را محکوم مى‏کنند.

منتظران واقعى تلاش مى‏کنند تا موانع ظهور را بشناسند و آنها را برطرف کنند.
مدعیان انتظار، منتظر مى‏مانند تا امام غایبى بیاید و امور را به صلاح آورد.

منتظران واقعى انتظار را تکلیف و رسالت مى‏داند.
مدعیان انتظار براى رفع تکلیف منتظرند.

منتظران واقعى، بانشاطند و امیدوارانه به آینده مى‏نگرند.
مدعیان انتظار، مأیوس‏اند و دل‏خسته.

منتظران واقعى، زندگى فردى و اجتماعى خود را براساس آنچه در انتظار اویند سامان مى‏دهند.
مدعیان انتظار، نه در زندگى فردى نه در زندگى اجتماعى خود هیچ تأثیرى از آنچه انتظارش را مى‏کشند، نمى‏پذیرند.

منتظران واقعى، براى استقرار عدالت تلاش مى‏کنند.
مدعیان انتظار، استقرار عدالت را موکول به ظهور منجى غیبى مى‏دانند.
منتظران واقعى، در مقابل ظلم و فساد ایستادگى و مبارزه مى‏کنند.
مدعیان انتظار، با عوامل فساد و ظلم تنها در دل مخالفت مى‏کنند نه در عمل.
منتظران واقعى تلاش مى‏کنند تا حکومتهاى باطل را براندازند و خود زمینه‏ساز حکومت عدل و ایمان گردند.
مدعیان انتظار، اساساً هیچ حکومتى در زمان غیبت را حکومت حق نمى‏دانند و معتقدند باید منتظر شد تا خود امام بیاید و حکومت کند.

منتظران واقعى، امر به معروف و نهى از منکر مى‏کنند که سنت همه صالحان عالم است.
مدعیان انتظار، نسبت به دیگران بى‏تفاوتند.

منتظران واقعى، نگران سرنوشت خود و جامعه هستند.
مدعیان انتظار، به سرنوشت خود و جامعه نمى‏اندیشند و اقدام جدى‏اى در عرصه‏هاى اجتماعى و اصلاحى نمى‏کنند.

منتظران واقعى، در برابر آزارها و تکذیبها مقاومت مى‏کنند.
مدعیان انتظار، آنقدر محافظه‏کارند که مورد آزار و تکذیب قرار نمى‏گیرند.

عشق آسمانى است و عشق ورزیدن کار اهالى آسمان!
شعار زمینى است و شعار دادن حرفه زمینى‏ها!

منتظران واقعى، بانشاطند و امیدوارانه به آینده مى‏نگرند.
مدعیان انتظار، مأیوس‏اند و دل‏خسته.

مدعیان انتظار، نسبت به دیگران بى‏تفاوتند.

منتظران واقعى، نگران سرنوشت خود و جامعه هستند.


  
  

امام صادق(ع):

احادیث مذهبی ومعارف اسلامی رابه فرزندان خودیاددهیدپیش ازآنکه مخالفین برشماسبقت گیرندوآنهاراآلوده وگمراه سازند.


  
  

تنها صدانیست که می ماند

وشهرایستگاهی درمسیربهشت.

یا کارخانه ای باتولیدانبوه بال.

شهرمنورها

نخل های سبز ومردان سرخ

واین همه رنگ پس ازباران گلوله

قوس وقزح کلمه بود

وکلمه همان شهید.

تنهاصدانیست که می ماند

بردیوارهای آوارو

برلباس هایی که ازشرم

سرخ نشده اند

جنگ همیشه مشمئز

تمام نخل ها راسوخت

وشهر(خرمشهر)مثل صداماند.

دفاع همیشه مقدس است.


  
  
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >