بسمه تعالی
خدا امداد غیبی را فرستاد
در یکی از مناطق عملیاتی جنوب آتش دشمن بسیار سنگین بود دیده بان در سنگرش با دور بین مشعول شناسایی خطوط دشمن بود و با توپخانه تماس می گرفت و به آنها گرا می داد بچه ها ی ادوات با شلیک توپ و خمپاره تحرکات دشمن را در منطقه کمتر می کردند دیده بان کار بسیار سنگین و خطرناکی است . باید فردی صبور، جسور ، شجاع ، دقیق و نسبت ب مافوق خود مطیع باشد بدلیل حساس بودن منطقه و بخاطر لو نرفتن آنها هوا که اریک می شد جابجا می شدند یعنی از غروب تا قبل از طلوع آفتاب یا بر عکس در بعضی مناطق از صبح زود تا نزدیکی های غروب بهمین خاطر این کار بسیار طاقت فرسا کار همه کس نبود عشق وعلاقه خاص می طلبید .
یکی از روزها که بچه ها در سنگر مشغول دیده بانی بودند یک پشه وزوزکنان از دریچه به سنگر وارد می شود و اطراف برادر رزمنده دور می زند و هر چند یک بار بانیش خود اندام لطیف او را نوازش می دهد در همین حال که دیده بان مشغول شناسایی بود با این وضعیت عصبی شده و دنبال پشه می گردد و همین که پشه را پیدا می کند او را زیر نظر می گیرد که کجا فرود می آید تا ترتیب او را بدهد ناگهان پشه از بالای سر رزمنده بطرف پای او شیرجه زده با نیش خود پای رزمنده را بوسه می زند و بلافاصله رزمنده خم شده که پشه را از سنگر بیرون کند در این فاصله چند ثانیه ای دیده بان تیر بالای سر او رد شده و به پشت سنگر می خورد و گونی ها سنگر را سوراخ کرده و پشه هم با اتمام ماموریت، دور سر رزمنده وزوزکنان حرکت کرده و از سنگر خارج می شود. مانور به یادمانی این موجود الهی باعث می شود تا جان دیده بان و همه کسانی که در آنجا بودند در امن و امان بماند.
راوی : عبد الرحیم محمدی از بوشهر