سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خیرى را که آتش دوزخ در پى بود خیر نتوان به حساب آورد ، و شرّى را که پس آن بهشت بود ، شرّ نتوان وصف کرد . هر نعمتى جز بهشت خوارست ، و هر بلایى جز آتش دوزخ عافیت به شمار . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :9
بازدید دیروز :1
کل بازدید :78020
تعداد کل یاداشته ها : 141
103/1/9
1:24 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
لیلا ناصری خواه[50]
شهیدحکیم اسماعیل زاده فرزند:خلیل تاریخ تولد:1345کنگان تارخ ومحل شهادت:67میمک مدفن:کنگان "درقبال خون شهیدان بایدازوطن به قیمت جان ومال که شده دفاع کنیم، چراکه این وطن امانتی می باشدکه هرکدام ازشهدابه ماسپرده اند."

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
شهید[1] شهادت چیست؟[1] سرود جمهوری اسلامی ایران[1] زندگینامه شهیدسربازرشیدوفداکارصادق پورسقایی[1] زندگینامه شهیدسربازرشیدوفداکارصادق پورسقایی[1] فایل صوتی+متن زیارت عاشورا[1] شهید[1] وصیت نامه شهید«صادق پورسقایی»[1] همزبان[1] طلائیه نقطه وصل زمین وآسمان[1] حدیث[1] امام محمدباقر[1] یادغواصان[1] حدیث[1] حفظ ارزش ها[1] عیدغدیرخم برتمام شیعیان جهان مبارکباد[1] حدیث2[1] اولین های دفاع مقدس[1] حمله چلچراغ (فروغ جاویدان) منافقین[1] ماه مُحَرّم[1] امداد غیبی[1] عکس امام خمینی (ره)[1] نمایشگاه[1] پیام رادیویی دشمن به رزمندگان اسلام[1] حدیث عشق[1] 22بهمن[1] امام خمینی[1] لبخند بزن رزمنده[1] بسیجی خستگی را خسته کرد[1] جعبه های کوچک آبی[1] وصیت نامه[1] شهرمنورها[1] حدیث[1] از عشق تا شعار[1] اسفند 1388[3] فروردین 1389[5] اردیبهشت 1389[7] خرداد 1389[4] تیر 1389[1] امام رضا[1] حجت بن حسن[1] حضرت قائم[1] خلوت با بهترین دوست[1] مرداد 89[4] شهریور 89[3] لطیفه های کلّه گنجشکی[1] شب مهم(آغاز شب های قدر)[1] قلب رمضان(شب قدر)[2] مهر 89[4] آبان 89[15] بهمن 89[3] اسفند 89[1] فروردین 90[3] خرداد 90[1] روز پدر[1] تیر 90[1] روز پاسدار[1] روز پاسدار(2)[1] ولادت امام زین العابدین علیه السلام[1] عیدمبعث[1] مرداد 90[1] شهریور 90[5] آبان 90[11] آذر 90[12] فروردین 91[5]
لوگوی دوستان
 

 بسمه تعالی

                                                 خدا امداد غیبی را فرستاد

در یکی از مناطق عملیاتی جنوب آتش دشمن بسیار سنگین بود دیده بان در سنگرش با دور بین مشعول شناسایی خطوط دشمن بود و با توپخانه تماس می گرفت و به آنها گرا می داد بچه ها ی ادوات با شلیک توپ و خمپاره تحرکات دشمن را در منطقه کمتر می کردند دیده بان کار بسیار سنگین و خطرناکی است . باید فردی صبور،‌ جسور ، شجاع ، دقیق و نسبت ب مافوق خود مطیع باشد بدلیل حساس بودن منطقه و بخاطر لو نرفتن آنها هوا که اریک می شد جابجا می شدند یعنی از غروب تا قبل از طلوع آفتاب یا بر عکس در بعضی مناطق از صبح زود تا نزدیکی های غروب بهمین خاطر این کار بسیار طاقت فرسا کار همه کس نبود عشق وعلاقه خاص می طلبید .

یکی از روزها که بچه ها در سنگر مشغول دیده بانی بودند یک پشه وزوزکنان از دریچه به سنگر وارد می شود و اطراف برادر رزمنده دور می زند و هر چند یک بار بانیش خود اندام لطیف او را نوازش می دهد در همین حال که دیده بان مشغول شناسایی بود با این وضعیت عصبی شده و دنبال پشه می گردد و همین که پشه را پیدا می کند او را زیر نظر می گیرد که کجا فرود می آید تا ترتیب او را بدهد ناگهان پشه از بالای سر رزمنده بطرف پای او شیرجه زده با نیش خود پای رزمنده را بوسه می زند و بلافاصله رزمنده خم شده که پشه را از سنگر بیرون کند در این فاصله چند ثانیه ای دیده بان تیر بالای سر او رد شده و به پشت سنگر می خورد و گونی ها سنگر را سوراخ کرده و پشه هم با اتمام ماموریت، دور سر رزمنده وزوزکنان حرکت کرده و از سنگر خارج می شود. مانور به یادمانی این موجود الهی باعث می شود تا جان دیده بان و همه کسانی که در آنجا بودند در امن و امان بماند.

                                                                     راوی : عبد الرحیم محمدی از بوشهر