سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش دو گونه است : دانشی که مردم ناگزیر از فراگیری آن هستند و آن رنگ[ ظواهر [اسلام است و دانشی که مردم اجازه دارند آن را واگذارند و آن قدرت خداونداست . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :46
بازدید دیروز :28
کل بازدید :78314
تعداد کل یاداشته ها : 141
103/2/6
4:53 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
لیلا ناصری خواه[50]
شهیدحکیم اسماعیل زاده فرزند:خلیل تاریخ تولد:1345کنگان تارخ ومحل شهادت:67میمک مدفن:کنگان "درقبال خون شهیدان بایدازوطن به قیمت جان ومال که شده دفاع کنیم، چراکه این وطن امانتی می باشدکه هرکدام ازشهدابه ماسپرده اند."

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
شهید[1] شهادت چیست؟[1] سرود جمهوری اسلامی ایران[1] زندگینامه شهیدسربازرشیدوفداکارصادق پورسقایی[1] زندگینامه شهیدسربازرشیدوفداکارصادق پورسقایی[1] فایل صوتی+متن زیارت عاشورا[1] شهید[1] وصیت نامه شهید«صادق پورسقایی»[1] همزبان[1] طلائیه نقطه وصل زمین وآسمان[1] حدیث[1] امام محمدباقر[1] یادغواصان[1] حدیث[1] حفظ ارزش ها[1] عیدغدیرخم برتمام شیعیان جهان مبارکباد[1] حدیث2[1] اولین های دفاع مقدس[1] حمله چلچراغ (فروغ جاویدان) منافقین[1] ماه مُحَرّم[1] امداد غیبی[1] عکس امام خمینی (ره)[1] نمایشگاه[1] پیام رادیویی دشمن به رزمندگان اسلام[1] حدیث عشق[1] 22بهمن[1] امام خمینی[1] لبخند بزن رزمنده[1] بسیجی خستگی را خسته کرد[1] جعبه های کوچک آبی[1] وصیت نامه[1] شهرمنورها[1] حدیث[1] از عشق تا شعار[1] اسفند 1388[3] فروردین 1389[5] اردیبهشت 1389[7] خرداد 1389[4] تیر 1389[1] امام رضا[1] حجت بن حسن[1] حضرت قائم[1] خلوت با بهترین دوست[1] مرداد 89[4] شهریور 89[3] لطیفه های کلّه گنجشکی[1] شب مهم(آغاز شب های قدر)[1] قلب رمضان(شب قدر)[2] مهر 89[4] آبان 89[15] بهمن 89[3] اسفند 89[1] فروردین 90[3] خرداد 90[1] روز پدر[1] تیر 90[1] روز پاسدار[1] روز پاسدار(2)[1] ولادت امام زین العابدین علیه السلام[1] عیدمبعث[1] مرداد 90[1] شهریور 90[5] آبان 90[11] آذر 90[12] فروردین 91[5]
لوگوی دوستان
 

 

بی تو...

بی تو تنهایی سخت است ای عشق من،ای تمام هستی من. بی تو بودن معنا ندارد. بی تو، چراغ زندگی ام خاموش است. بی تو، گذران قافله عمر دلگیر است. بی تو، زینب تنها می شود، حسین می میرد. بی تو، بیت الاحزان مدینه تنها می شود. بی تو، آسمان چگونه ببارد، زمین چگونه تاب بیاورد. بی تو، مدینه سر بر بالین کدام دوست نهد. بی تو، ستارگان خاموشند. بی تو، دیگر صدای ضجه و ناله نمی آید. زهرا جان! ریحانه رسول! بی تو، خورشید غمگنانه غروب می کند. ای بی همتا!... آسمان چگونه پهلویت را دید و نگریست، و زمین چگونه صورتت را دید و در هم نشکست. ای برترین بانو! عارفانه عروج کردی و چشم در چشم رسول دوختی. عاشقانه پر کشیدی و در آغوش برترین بشر آرام گرفتی!

کوثر قرآن

سرور بانوان دو عالم، حضرت صدیقه طاهره، زهرای مرضیّه، عطای خدای رحمان، کوثر پرثمر قرآن و همتای امیر مؤمنان است. آن حضرت در بیستم جمادی الثانی سال پنجم بعثت، در مکه پا به عرصه گیتی نهاد و در دوران حضور پدرش در مکه، سختی های آن بزرگوار را در راه تبلیغ دین مبین اسلام دید و خود نیز سه سال از کودکی را در شرایط جانکاه و طاقت فرسای شعب ابی طالب گذراند. زهرا علیهاالسلام در آن هنگام فریاد کودکان را می شنید و خودش هم طعم گرسنگی را می چشید و از این رهگذر، درس شکیبایی و مقاومت را فرا می گرفت. ایشان به سبب ایثارگری فراوان در راه پدر، لقب «امّ ابیها»، را از آن خود کرد. در خردسالی مادرش خدیجه را از دست داد و قلب کوچکش فراق مادر را احساس کرد. ایشان از هیچ اقدامی برای یاری پدرش دریغ نمی ورزید و در سال سیزدهم بعثت، پس از هجرت پیغمبر به مدینه، با سن اندک خود، مسیر صدها کیلومتری مکه تا مدینه را پیمود و همراه امیرمؤمنان علی علیه السلام و دیگر زنان، خود را به آن حضرت رساند.

ادب زهرا علیهاالسلام

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم پس از رحلت حضرت خدیجه، با ام سلمه ازدواج کرد و فاطمه را به همسر وفادار خود سپرد تا از وی نگهداری کند. ام سلمه می گوید: پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فاطمه را به من سپرد تا درتربیتش کوشش کنم. من هم از تربیت و راهنمایی او دریغ نداشتم، ولی به خدا سوگند، او از من باادب تر و داناتر بود.

برتر از مریم علیهاالسلام

امام صادق علیه السلام فرمود: فاطمه علیهاالسلام از آن جهت محدَّثه نامیده شده که فرشتگان از آسمان فرود می آمدند و مانند حضرت مریم به وی می گفتند: ای فاطمه «خدا تو را برگزید و پاکیزه گردانید و تو را بر زنان عالم برتری داد.» ای فاطمه «در پیشگاه پروردگارت فروتنی و سجده کن وبا رکوع کنندگان رکوع نما» و بدین ترتیب، وی با فرشتگان نیز سخن می گفت. شبی فاطمه علیهاالسلام به فرشتگان فرمود: مگر مریم، دختر عمران برگزیده و برتر از تمام زنان عالم نیست؟ آنها گفتند: مریم تنها سرور زنان عالم در زمان خود بود، ولی خدا تو را سرور زنان در زمان خودت و زمان مریم و نیز زنان اولین و آخرین قرار داده است.

حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام از نگاه معصومان

از نگاه پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله

r سلمان فارسی می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به من فرمود: ای سلمان! هر کس دخترم فاطمه را دوست بدارد، در بهشت در کنار من خواهد بود و هر کس او را دشمن بدارد، در آتش جهنم خواهد بود. ای سلمان! دوستی فاطمه در صد جایگاه به حال انسان سودمند است که راحت ترین این جایگاه ها، عبارت است از مرگ و قبر و میزان و سنجش [اعمال] و محشر و [پل] صراط و حساب رسی. هر کس دخترم فاطمه از او راضی باشد، من هم از او خشنود می گردم و هر کس من از او خشنود باشم، خداوند از او خرسند خواهد بود. هر کس فاطمه از او خشمگین باشد، من بر او خشم می گیرم و هر کس من بر او خشم گیرم، خداوند بر او غضب می کند. ای سلمان! وای بر کسی که به فاطمه و به فرزندان و شیعیانش ظلم کند.

r اگر همه خوبی ها و فضیلت ها در شخصیتی جمع گردد، آن شخص فاطمه است بلکه او بزرگ تر از این توصیف هاست. به درستی که دخترم فاطمه در بزرگواری و کرامت، بهترین فرد بر روی زمین است.

r جُمَیع می گوید: همراه با عمه ام به نزد یکی از همسران پیغمبر رفتیم. از او پرسیدند: چه کسی نزد پیامبر از همه محبوب تر بود؟ گفت: فاطمه علیهاالسلام . پرسیدند: از مردان چه کسی؟ گفت: همسر فاطمه.

آخرین وصیت پیامبر

پیامبر گرامی اسلام در لحظات آخر عمر شریفش، در کنار وصیت های دیگر خود به امیرمؤمنان علیه السلام ، بر وجود فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز تأکید کرد. امام کاظم علیه السلام می فرماید: به پدرم گفتم: پس از رفتن فرشتگان از حضور پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم چه اتفاقی افتاد؟ فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در این هنگام علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را طلبید و به ام سلمه فرمود: کنار در بایست و نگذار کسی نزدیک بیاید. سپس آن حضرت با یک دست، دست فاطمه را گرفت و مدت طولانی بر سینه گذاشت و با دست دیگرش دست علی علیه السلام را بر سینه نهاد. همه آنها گریه کردند. پس از آن، دست فاطمه علیهاالسلام را در دست علی علیه السلام قرار داد و به علی علیه السلام فرمود: «ای ابا الحسن! این (فاطمه) امانت خدا و رسولش محمد نزد توست. حق خدا و امر مرا در مورد فاطمه رعایت کن که چنین خواهی کرد. ای علی! سوگند به خدا فاطمه سرور زنان بهشت از پیشینیان و آیندگان است. سوگند به خدا این همان مریم کبراست. سوگند به خدا همواره آنچه از خدا برای فاطمه و شما خواستم، خواسته هایم را اجابت کرد. ای علی! آنچه را در شأن فاطمه سفارش کردم انجام بده. من اموری را به فاطمه سفارش کردم که جبرئیل به آن امر کرده بود».

بهترین خانه ها

دو نفر از یاران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم می گویند: پیغمبر آیه 36 سوره نور را قرائت کرد: «خانه هایی که خدا رخصت داده (قدر و منزلت) آنها والایی یابد و نامش در آنها یاد شود». مردی برخاست و عرض کرد: ای رسول خدا! اینها کدام خانه هاست؟ فرمود: «خانه پیامبران». دیگری برخاست و با اشاره به خانه علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام گفت: ای رسول خدا! آیا این خانه هم جزو آنهاست؟ فرمود: «آری، از بهترین آنهاست».

نام فاطمه علیهاالسلام

بیشتر امامان معصوم به سبب احترام و علاقه ای که به مادرشان حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام داشتند، نام یکی از دختران خود را به یاد آن حضرت، فاطمه می گذاشتند. امیرمؤمنان علی علیه السلام ، امام حسن مجتبی علیه السلام ، امام سجاد علیه السلام ، امام جعفر صادق علیه السلام و امام جواد علیه السلام ، یک دختر خود را فاطمه نامیدند. امام حسین علیه السلام و امام موسی کاظم علیه السلام نیز یکی از دختران خود را فاطمه کبرا و دختر دیگر را فاطمه صغرا نام نهادند.

از نگاه امام علی علیه السلام

برترین بانو

امام علی علیه السلام نه فقط در زمان حیات حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام بلکه پس از شهادت آن حضرت نیز نام ایشان را به بزرگی یاد می کرد و وجود حضرت را مایه افتخار خود می دانست. آن حضرت در یکی از نامه های خود در پاسخ به معاویه چنین می نویسد: «شما چگونه با ما برابرید، در حالی که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از ما و دروغگوی رسوا (ابوجهل) از شما؛ حمزه از ما و ابوسفیان از شما؛ دو سرور جوانان اهل بهشت از ما و کودکان در آتش افکنده از شما؛ و بهترین زنان جهان (حضرت زهرا علیهاالسلام ) از ما و زن هیزم کش دوزخیان (همسر ابولهب و عمه معاویه) از شماست».

احترام به فرزندان فاطمه علیهاالسلام

امیرمؤمنان علی علیه السلام به سبب احترامی که برای حضرت فاطمه علیهاالسلام قائل بود، پس از بازگشت از جنگ صفین، در وصیتی درباره اموال شخصی خود، فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام را سرپرست تعیین فرمود و نوشت: «سرپرستی این اموال به عهده فرزندم حسن بن علی است.... اگر برای او حادثه ای رخ داد و حسین زنده بود، سرپرستی آن را پس از برادرش به عهده گیرد و کار او را تداوم بخشد. پسران فاطمه (امام حسن و حسین علیهماالسلام ) از این اموال به همان مقدار سهم دارند که دیگر پسران علی خواهند داشت. من سرپرستیِ اموالم را به پسران فاطمه واگذاردم تا خشنودی خدا و نزدیک شدن به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و بزرگداشت حرمت او و احترام پیوند خویشاوندی ایشان را فراهم آورم».

غربت فاطمه علیهاالسلام در دعای علی علیه السلام

کَفْعَمی، از دانشمندان بزرگ شیعه در قرن نهم است. او کتاب دعایی به نام مصباح دارد که آن را از 240 منبع گرد آورده است. او می گوید: این کتاب را از منابع مورد اعتماد گرد آورده ام، چنانچه گذشت زمان، در اعتبار آن تأثیر نمی گذارد و از آن نمی کاهد. وی در این کتاب ارزشمند، دعایی از امیرمؤمنان علیه السلام آورده که حضرت در بخشی از این دعای باعظمت، مظلومیت حضرت زهرا علیهاالسلام را در قالب مناجات و دعا بازگو می کند.

از نگاه امام حسن مجتبی علیه السلام

سخنانی که با یاد حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام بر زبان فرزندان آن حضرت جاری شده است، نشان از بزرگی شخصیت ایشان دارد و آن بزرگواران، یکی از افتخارات خود را فرزندی حضرت زهرا علیهاالسلام می دانستند. زیاد، یکی از فرمانداران ستمگر معاویه، اهانت ها و گستاخی های بی شرمانه ای به ساحت مقدس امام حسن مجتبی علیه السلام روا می داشت، ولی آن حضرت در پاسخ، فقط خود را فرزند زهرای پاک معرفی می کرد و زیاد را فرزند مادر بدکارش می دانست.

برخورد با دشمنان فاطمه علیهاالسلام

امام حسن مجتبی علیه السلام در زمان های گوناگون، با استدلال های محکم ،دشمنان مادرش، حضرت زهرا علیهاالسلام را رسوا می کرد. آن حضرت خطاب به مغیرة بن شعبه فرمود: «تو بودی که فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را مجروح کردی. تو برای تحقیر رسول خدا و مخالفت با فرمان او، مرتکب این جنایت شدی؛ در حالی که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرموده بود: ای فاطمه! «تو سرور زنان اهل بهشتی».

از نگاه امام حسین علیه السلام

امام حسین علیه السلام از کودکی به مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام علاقه فراوانی داشت و در کنار او آرام می گرفت. حضرت زهرا علیهاالسلام نیز در لحظات آخر عمر شریف خود، ضمن سفارش به امام علی علیه السلام برای رسیدگی به همه فرزندانش، امام حسین علیه السلام را مخصوص و جداگانه نام برد. امام حسین علیه السلام نیز پیش از خاکسپاری مادرش، خود را به پیکر پاک او انداخت و با چشمانی اشک آلود نجوا کرد: «وای بر ما! ناراحتی ما برای فقدان جدمان محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم و مادرمان فاطمه زهرا علیهاالسلام هیچ گاه خاموش و برطرف نخواهد شد». امیرمؤمنان علی علیه السلام می فرماید:«ناگهان ندایی آسمانی به گوش رسید که امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام را از روی فاطمه علیهاالسلام بردار که به خدا سوگند فرشتگان آسمان ها را به گریه درآوردند».

رجز حماسی

یکی از پرشورترین یادآوری های امام حسین علیه السلام از مادر عزیزش، در لحظه بسیار حساس و سرنوشت ساز حرکت به سوی کربلاست. حضرت در آن هنگام، با زیباترین و شایسته ترین کلمات، پاکی، عصمت و بزرگی مادر خود، حضرت زهرا علیهاالسلام را بیان می دارد. آن حضرت همچنین در روز عاشورا که هر کسی بار رجزخوانی، افتخارات خود را بیان می کرد، افتخار خود را حضرت فاطمه علیهاالسلام دانست و فرمود: «فاطمه علیهاالسلام مادر من است که از سلاله رسول خداست».

از نگاه امام سجاد علیه السلام

امام سجاد علیه السلام در روایات خود، مظلومیت مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام را برای یارانش بازگو می فرمود و آنان را از ناگواری های آن حضرت آگاه می کرد. آن حضرت، از جمله راویان خطبه فدکیه حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام به شمار می آید. امام سجاد علیه السلام در خطبه آتشینی که مجلس یزید را بر هم زد، فاطمه زهرا علیهاالسلام را مایه مباهات خود معرفی کرد و فرمود: «سرور بانوان جهان، فاطمه بتول علیهاالسلام از ماست».

از نگاه امام محمد باقر علیه السلام

طلب شفا به نام زهرا علیهاالسلام

امام باقر علیه السلام هنگامی که در بستر بیماری می افتاد، آبی خنک می طلبید. سپس جرعه ای چند از آن می نوشید و بعد با صدای بلند و از ته دل، مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام را صدا می زد و می فرمود: «ای فاطمه! ای دختر محمد صلی الله علیه و آله ». علامه مجلسی می گوید: شاید آن حضرت با این ندا می خواست با واسطه قرار دادن حضرت زهرا علیهاالسلام از خدا شفا بگیرد.

نوشاخه نبوت

امام باقر علیه السلام درباره مقام معنوی حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام فرمود: «درخت نبوت، درختی است که ریشه آن رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، شاخه آن امیرمؤمنان علیه السلام ، نوشاخه آن فاطمه علیهاالسلام میوه های آن حسن و حسین علیهماالسلام هستند. این درخت، کلید حکمت، معدن معرفت، جایگاه رسالت، مکان آمد و شد فرشتگان، موضع سرّ الهی و امانتی است که بر آسمان ها و زمین عرضه شده است».

از نگاه امام صادق علیه السلام

سَکونی، از یاران امام صادق علیه السلام نزد حضرت رفته و از دختر دار شدن خود، ایشان را با خبر کرد. وی می گوید: امام به من فرمود: چه نامی برایش انتخاب کرده ای؟ عرض کردم: فاطمه. آن گاه امام آه عمیقی از ته دل کشید و سه بار این نام را به یاد مادرش تکرار کرد و بعد به من فرمود: «حال که چنین نامی بر دخترت نهاده ای، مبادا او را بزنی. نام او نامی عزیز و محترم است. تو نیز همواره احترام نامش را داشته باش».

سوختن شمع

بانوی دو عالم، حضرت زهرا علیهاالسلام بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ، تمام غم ها و دردها را در حمایت از ساحت مقدس ولایت به جان خرید و همچون شمعی در اندک زمان سوخت و آب شد. امام صادق علیه السلام در توصیف حال غم انگیز آن حضرت بعد از فراغ پدر گرامی اش چنین می فرماید: «بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، حضرت زهرا علیهاالسلام مدام در بستر افتاده بود. جسم ایشان ضعیف و ناتوان گشته و گوشت بدنشان آب شده بود».

دعای آزادی

بَشّار مَکاری، از یاران امام صادق علیه السلام می گوید: در کوفه به حضور حضرت رسیدم. طَبَقی از خرما نزد ایشان بود. فرمود: بیا و بخور. عرض کردم گوارا باد! قربانت گردم، در راه حادثه ای دیدم و گریه گلویم را گرفت. حضرت فرمود: چه حادثه ای دیده ای؟ گفتم: یکی از گماشتگان حکومت را دیدم که بر سر زنی می زد و او را به سوی زندان می برد و آن زن با صدای بلند می گفت: به خدا و رسولش پناه می برم. امام فرمود: چرا آن زن را می زد؟ عرض کردم: از مردم شنیدم که می گفتند پای آن زن لغزید و به زمین افتاد و گفت: «ای فاطمه! خدا ظالمان بر تو را از رحمت خود دور سازد.» گماشتگان حکومت دستگیرش کردند و زدند. امام صادق علیه السلام به محض شنیدن این سخن گریه کرد؛ به گونه ای که دستمال و محاسن شریفش از اشک تَر شد، سپس فرمود: «ای بشّار! با هم به مسجد سهله برویم و برای نجات آن بانو دعا کنیم و از خدا بخواهیم او را حفظ کند».

از نگاه امام کاظم علیه السلام

امام کاظم علیه السلام از پدرش روایت کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در حال احتضار، انصار را خواست و به آنان فرمود: «ای گروه انصار! وقت جدایی فرا رسید. بدانید که درِ خانه فاطمه علیهاالسلام ، درِ خانه من و خانه او، خانه من است. هر که حرمت او را هتک کند، به خدا بی احترامی کرده است». عیسی از یاران امام کاظم علیه السلام می گوید: آن حضرت در این هنگام بقیه سخنش را قطع کرد و بسیار گریست و سه بار فرمود: «به خداقسم حرمت خدا را حفظ نکردند». امام کاظم علیهاالسلام در روایت دیگری فرمود: «فاطمه علیهاالسلام ، صدیقه شهیده است».

از نگاه امام رضا علیه السلام

دو نفر از یاران امام رضا علیه السلام می گویند: نزد آن حضرت رفتیم. ایشان در سجده بود و سجده اش طول کشید. هنگامی که سرش را بلند کرد، گفتیم: چرا سجده را طولانی کردید؟ فرمود: «هر که این دعا را در سجده شکر بخواند، همچون مجاهدان روز بدر در کنار رسول خدا پاداش دارد». گفتیم: آن دعا چیست؟ حضرت دعایی را خواند و در بخشی از آن، مظلومیت مادرش، حضرت زهرا علیهاالسلام را نیز بیان کرد.

سوگند به مادر

یکی از فضلای حوزه که مشکل بزرگی برایش پیش آمده بود، برای زیارت و توسل به امام رضا علیه السلام عازم حرم ایشان می شود. از قضا به علامه طباطبایی رحمه الله برمی خورد که ایشان هم قصد حرم کرده بودند. بی درنگ به طرفش می رود و با چشمی پر اشک و دلی پرسوز، از ایشان می خواهد دعایی به او بیاموزد که حاجتش روا شود. علامه می گوید: «وقتی وارد حرم می شوی، یکی از مؤثرترین و بهترین دعاها این است که حضرت را به مادرش زهرا علیهاالسلام قسم بدهی که حاجتت را از خدا بخواهد. چون حضرت به مادرش زهرا علیهاالسلام علاقه فراوانی دارد، سوگند دادن به مادرش بسیار مؤثر خواهد افتاد».

از نگاه امام جواد علیه السلام

نیابت از حضرت فاطمه علیهاالسلام

یکی از یاران امام جواد علیه السلام می گوید: به حضرت عرض کردم: تصمیم گرفته بودم به نیابت از شما و پدرتان طواف کنم. ولی به من گفتند: به نیابت از اوصیا طواف نمی کنند. حضرت فرمود: هر چه می توانی طواف کن، جایز است. سه سال بعد دوباره به حضرت عرض کردم: پیش تر از شما درباره طواف به نیابت شما و پدرتان اجازه گرفتم و طواف بسیار کردم. سپس چیزی بر دلم افتاد و به آن عمل کردم. پرسید: چه بود؟ گفتم: یک روز از جانب رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم طواف کردم. حضرت سه بار فرمود: درود خدا بر پیامبر. سپس روز دوم به نیابت از امیرمؤمنان علی علیه السلام ، روز سوم امام حسن علیه السلام ، روز چهارم امام حسین علیه السلام تا روز نهم به نیابت از پدرت علی بن موسی الرضا علیه السلام و روز دهم به نیابت از شما سَرورم. اینان کسانی اند که به ولایتشان معتقدم. حضرت فرمود: در این صورت به دینی معتقدی که خدا، جز آن را از بندگانش نمی پذیرد. عرض کردم: گاهی هم از سوی مادرتان حضرت فاطمه علیهاالسلام طواف کرده ام. گاهی هم نه. حضرت فرمود: این را بیشتر انجام بده. این برترین کاری است که انجام می دهی، ان شاء اللّه.

زیارت روزانه

قلب امام نهم حضرت جواد علیه السلام از مهر و محبت مادرش حضرت زهرا علیهاالسلام لبریز بود. آن حضرت هر روز ظهر در مدینه به مسجد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم می رفت و بر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم درود می فرستاد و مشام جان خویش را از یاد جد بزرگوارش معطر می ساخت. سپس به سراغ خانه مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام می رفت که در همان نزدیکی قبر پیامبر بود و در نهایت ادب و احترام، ابتدا کفش ها را از پا در می آورد و آن گاه با دلی سرشار از شور و اشتیاق، وارد آن خانه کوچک و نورانی می شد و در آنجا به نماز و دعا می پرداخت.

برتری حضرت زهرا علیهاالسلام

یاد حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام هیچ گاه در دل مبارک حضرت جواد الائمه علیه السلام فراموش نمی شد؛ به گونه ای که در ازدواج آن حضرت، این احترام وی به مادرش و برتر دانستن او از همه زنان عالم بیشتر نمایان می شود. امام جواد علیه السلام داماد خلیفه وقت، مأمون عباسی شده بود. به این سبب در وصلت با ام فضل، دختر خلیفه، انتظار می رفت هزاران درهم و دینار مهریه دختر خلیفه شود، ولی ایشان به دلیل علاقه و احترام فراوانی که برای مادرش قائل بود، حاضر نشد مهریه همسرش بیش از پانصد درهم، مساوی مهریه حضرت زهرا علیهاالسلام تعیین گردد.

از نگاه امام حسن عسکری و امام زمان(عج)

حجت بر امامان

پیشوایان معصوم علیهم السلام الگویی برای دیگر مردم هستند، ولی حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام با داشتن فضیلت های بیکران، حجت و الگویی برای امامان بوده است. امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: «ما حجت های خدا بر بندگان هستیم و جدّه ما حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام حجت بر ماست».

امام زمان(عج) نیز در روایتی فرمود: «دختر رسول خدا علیهاالسلام برای من الگو و سرمشقی نیکوست».

 

قرآن در کلام فاطمه علیهاالسلام

قرآن، کتاب خداست و راه رسیدن به سعادت ابدی در آن به روشنی نمایان است. زهرای مرضیّه در این باره در خطبه فدکیه، خطاب به مردم می فرماید: «شما بندگان خدا! نگاهبانان حلال و حرام، حاملان دین و احکام، امینان خداوند بر خویش و پیام آوران او به سوی امت ها هستید. حقی از سوی خداوند بر عهده دارید و پیمانی را که با او بسته اید، پذیرفته اید. آنچه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم پس ازخود در میان شما باقی گذاشته، کتاب گویایِ خداوند است که نور آن فروزان و شعاعش درخشان می باشد. قرآن کتابی است که دلایلش روشن، لطایف و دقایقش آشکار و ظواهرش نورانی است. پیروانش پرافتخارند و جهانیان بدیشان غبطه می خورند. کتابی که پیروی از آن، راهگشای رحمت الهی و شنونده اش، رستگارِ دو سراست. در پرتو آن، دلیل های روشن الهی را می توان دید و نیز تفسیر احکام و واجبات او را دریافت».

توسل به صدیقه طاهره علیهاالسلام

زیارت حضرت

زیارت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام ، در روز سوم جمادی الثانی، سالروز شهادت آن حضرت مطلوب و مناسب است. مرحوم سید بن طاووس این زیارت را برای ایشان آورده است: «سلام بر تو ای برترین بانوی جهان، سلام بر تو ای مادر حجت های الهی بر مردم و سلام بر تو ای ستمدیده ای که از حق او جلوگیری کردند. خدایا! بر بنده ات و دختر پیامبرت و همسر وصی پیامبرت درود فرست ؛ درودی که منزلت و مقامی به او دهد، برتر از منزلت بندگان گرامی ات از اهل آسمان ها و زمین».

صلوات بر فاطمه علیهاالسلام

یکی از یاران امام حسن عسکری علیه السلام می گوید: از آن حضرت خواستم چگونگی صلوات بر پیامبر و اوصیای آن بزرگوار را بر من بیاموزد. حضرت در بخش صلوات بر فاطمه علیهاالسلام فرمود: «خدایا! بر صدیقه طاهره، فاطمه، آن بانوی پاکیزه، محبوب پیامبرت و مادر دوستان و برگزیدگانت درود فرست؛ بانویی که او را برگزیدی و بر زنان جهان برتری دادی. خدایا! انتقام او را از کسانی که به او ستم کردند و احترامش را سبک شمردند بگیر و خونخواه فرزندانش باش. خدایا! چنان که او را بدین مقام رساندی که مادر امامان راهنما و همسر پرچمدار محشر و گرامی در عالم بالا قرار دادی، بر او و بر مادرش (خدیجه) درود فرست؛ درودی که بدان آبروی محمد صلی الله علیه و آله وسلم را گرامی بداری، و دیده فرزندانش را روشن گردانی. خدایا! در این ساعت، بهترین سلام مرا به آنان برسان».

سوگواری بر حضرت زهرا علیهاالسلام از نگاه عارفان

عارفان و عالمان اخلاق، به سوگواری حضرت زهرا علیهاالسلام بسیار اهمیت می دهند. میرزا جواد ملکی تبریزی، استاد اخلاق امام خمینی رحمه الله در این باره می نویسد: «صحیح این است که سوم جمادی الثانی، روز شهادت سرور بانوان جهان است. پس لازم است شیعیان وفادار، این روز را از روزهای اندوه و مصیبت قرار دهند. این روز برای بستگان آن حضرت، دومین مصیبت بعد از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم بود. امیرالمؤمنین بعد از وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، هیچ روزی را مصیبت بارتر و ناگوارتر از این روز ندید. از دست دادن حضرت زهرا علیهاالسلام برای امیرالمؤمنین به اندازه ای سخت بود که بر او گریه می کرد و از جدایی آن حضرت شکایت می نمود و می فرمود: «جان من در میان آه زندانی است. کاش جانم با آه و اندوه ها خارج می گردید. بعد از تو خیری در زندگی نیست و گریه ام از ترس این است که زندگی ام طولانی شود».

عالمان اخلاق و عزاداری برای حضرت

مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی از اساتید بزرگ اخلاق می نویسد: حضرت زهرا علیهاالسلام ، محبوب و یگانه پدرش رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم بود و پیامبر طوری با او رفتار می کرد که با هیچ کس چنین رفتاری را نداشت و می فرمود: «فاطمه پاره تن من است».

شیعیان در اظهار حزن و اندوه و اقامه مجالس سوگواری در روز وفات آن حضرت و ذکر مصیبت های او باید امیرالمومنین را سرمشق خود قرار دهند. امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمود:«از دست دادن فاطمه بعد از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، دلیل بر این است که هیچ دوستی جاویدان نمی ماند و بعد از فقدان آنان، زندگی چگونه گوارا خواهد بود. قسم یاد می کنم که این چیزی است که اصلاً امکان ندارد. انسان می خواهد دوستش نمیرد، ولی این محال است». این مطلب ساده ای نیست که کسی مانند امام علی علیه السلام چنین سخنانی بگوید. عقل از درک این کلمات ناتوان است و این عبارات، عظمت مقام زهرا علیهاالسلام و فضل او را نزد خدا می رساند. اگر فضیلت فاطمه در بالاترین درجه ای نبود که جزع نمودن برای او کار نیکویی بود، به هیچ وجه این جزع فراوان از امیرمؤمنان علیه السلام دیده نمی شد.

آزادی از اسارت

آیت الله میرزا محمد رضا فقیه کرمانی از بزرگان شیعه، زمانی از مرحوم سید یحیی واعظ یزدی برای تبلیغ و مبارزه با منحرفان کرمان دعوت کرد و سید یحیی مردم را به انحراف آنان متوجه ساخت، منحرفان تصمیم به قتل سید یحیی گرفتند و ایشان را به باغی در خارج از شهر بردند. سید در باغ احساس خطر کرد و دید کسی هم از وضع او باخبر نیست. توسلی به حضرت زهرا علیهاالسلام کرد و نماز استغاثه آن حضرت را خواند. ناگهان صدای تکبیر و فریاد مسلمان ها بلند شد. باغ را محاصره و سید را آزاد کردند و با احترام به همراه میرزا محمد کرمانی به شهر آوردند. بعد از جریان معلوم شد که حضرت فاطمه علیهاالسلام در خواب مرحوم کرمانی آمده و برای فرزندش تقاضای کمک کرده است.

گشودن قفل

یکی از بزرگان می گوید: در اوقات تحصیل در نجف اشرف، روزی در ماه مبارک رمضان افطاری تهیه دیدم و در حجره را قفل کردم و رفتم و که پس از نماز مغرب و عشا باز گردم. نماز را خواندم و به مدرسه بازگشتم. خواستم در حجره را باز کنم، دیدم کلید در جیبم نیست. هر چه جست وجو کردم، کلید را نیافتم. به واسطه شدت گرسنگی و نیافتن کلید، سخت ناراحت بودم. از مدرسه بیرون آمدم و متحیرانه در مسیر خود تا حرم قدم می زدم. ناگاه مرحوم سید مرتضی کشمیری را دیدم. علت ناراحتی ام را پرسید، مطلب را گفتم. با من به مدرسه آمد و فرمود: می گویند نام مادر موسی را اگر کسی بداند و به قفل بسته بخواند، آن قفل باز می شود، آیا جدّه ما، فاطمه علیهاالسلام کمتر از اوست؟ پس دست در قفل نهاد و فرمود: یا فاطمه الزهرا علیهاالسلام ، ناگهان دیدم قفل باز شد.

سوز امین ولایت

یکی از ویژگی های علامه امینی رحمه الله نویسنده کتاب ارزشمند الغدیر، محبت و ارادت کامل او به محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم بود. گریه ها و ناله های علامه در رثای اهل بیت علیهم السلام ، همگان را دگرگون می کرد. این حالت هنگامی بیشتر اوج می گرفت که از مصیبت فاطمه زهرا علیهاالسلام یاد می شد. در این حال چهره اش سرخ و گونه هایش افروخته می گشت. یکی از همراهانش می گوید: «علامه امینی رحمه الله در ایام عاشورا و فاطمیه، حالش متغیر می شد و با صدای بلند می گریست. کمتر کسی را دیدم که این گونه بگرید».

تضمین حضرت زهرا علیهاالسلام

مردان الهی که در مسیر خودسازی و تهذیب نفس گام برداشته اند و از طوبای برکت سلامت نفس و آرامش درون برخوردارند، بیماری را نیز برای خود خیر و نیکی می بینند. استاد بزرگ اخلاق، مرحوم آیت الله سید رضا بهاءالدینی رحمه الله که در اواخر عمر شریف خود از ناحیه پا در سختی و رنج به سر می برد، می فرمود: «چه خوب شد مریض شدم. این مریضی برای ما خیر بسیاری داشت.» آری، از جمله خیرات، تضمین حضرت زهرا علیهاالسلام بود. ایشان روزی فرموده بود: «اوایل نگران بودم که نکند خانواده برای بنده به زحمت بیفتد، ولی چندین نوبت مادرم حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: نگران نباش، باید صبر کنی، ما مواظب تو هستیم. فهمیدم که سختی و ناراحتی در پیش است و باید صبر کنم».

دهه فاطمیه

عالمانی که به راستی به درجات بالای علمی رسیده اند، خود معترف بودند که همه را به برکت عنایت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و اهل بیت او دارند. مفسر و فیلسوف معاصر، علامه طباطبایی می فرمود: «هر چه داریم از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم داریم و همه آبروی خود را از محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم کسب کرده ایم.» آن عالم بزرگ به سبب محبت فراون به حضرت زهرا علیهاالسلام و عرض ادب به محضر آن حضرت، هر ساله ایام فاطمیه، ده روز در خانه اش اقامه عزا می کرد و همه بستگان و اعضای خانواده، حتی آنهایی که در شهرهای دیگر سکونت داشتند، مقید بودند در مجلس شرکت کنند. علامه معمولاً به تهران که می رفت، کمتر دید و بازدید می کرد، ولی وقتی می گفتند در همسایگی یا فلان محل، مجلس روضه و توسل به حضرت زهرا علیهاالسلام است، فوری در آن حاضر می شد.

یا فاطمة اغیثینی

یکی از رزمندگان می گوید: در یک عملیات مهم و شبانه بر ضد دشمن بعثی، هنگام پیشروی، به میدان مین برخوردیم، این برخورد برای ما ناگهانی بود. شرایط بسیار سخت و جانکاه بود. بنا شد بچه ها داوطلبانه روی مین ها بروند. فرمانده ما که هر چه از خوبی ها و دلاوری ها و ایمان و عشقش به فاطمه زهرا علیهاالسلام بگویم، کم گفته ام، گفت: «بچه ها چند دقیقه ای صبر کنید، شاید راه دیگری هم باشد». او این را گفت و دو رکعت نماز خواند. دوستان او همه می دانستند که نماز توسل به فاطمه زهرا علیهاالسلام می خواند. پس از نماز سر بر مهر گذاشت و «یا فاطمه اغیثینی» گفت و با حالتی پر سوز حضرت فاطمه علیهاالسلام را به کمک طلبید. شبی فراموش نشدنی بود. هر کدام از بچه ها را که می دیدی، در گوشه ای اشک می ریخت و دعا می کرد. او آن چنان غرق در توسل بود که حضور هیچ کس را احساس نمی کرد. به دلمان افتاده بود خبری می شود. ناگهان سر از سجده برداشت و فریاد زد: «بچه ها بیایید، بی بی راه را نشان داد، بی بی راه را نشان داد».

حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام از نگاه حضرت امام خمینی رحمه الله

سیره عملی امام در سوگواری بر حضرت زهرا علیهاالسلام

حضرت امام خمینی رحمه الله از همان ایام جوانی، به حضرت زهرا علیهاالسلام علاقه ای خاص نشان می دادند و سه روز در فاطمیه دوم برای جدّه شان مجلس روضه می گرفتند. ایشان به ذکر مصیبت فاطمه زهرا علیهاالسلام حساسیت ویژه ای داشتند و هنگامی که از حضرت زهرا علیهاالسلام و سید الشهداء نام برده می شد، بیش از همه گریان می شدند.

یکی از شاگردان امام می گوید: «ایشان در مدتی که در نجف اشرف بودند، در تمام شب های شهادت معصومان علیهم السلام در منزلشان ذکر مصیبت داشتند و به مناسبت شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام این برنامه سه شب ادامه داشت. گریه کردن و اشک ریختن امام بدون استثنا در همه این جلسات وجود داشت».

حقیقت ناشناخته

عظمت و منزلت حضرت زهرا علیهاالسلام تا به حال موضوع بسیاری از گفته ها و نوشته ها قرار گرفته است، ولی کمتر بیانی است که به پایه سخنان والا و پر ارج ذرّیه زهرا علیهاالسلام ، امام خمینی رحمه الله برسد. حتی می توان گفت در میان تمام سخنان ژرف و فرموده های حکمت آموز حضرت امام راحل رحمه الله نیر کمتر سخنی است که بر ژرفنای بیان ایشان درباره صدیقه طاهره نزدیک شده باشد. ایشان درباره حضرت زهرا علیهاالسلام می فرماید: «او حرکت معنوی خود را با قدرت الهی، با دست غیبی و با تربیت رسول الله شروع، و تمامی مراحل معنوی را طی کرده است تا به مرتبه ای رسیده که دست همه از او کوتاه گشته است».

مقام رفیع فاطمه علیهاالسلام

عارف مهربان جماران، حضرت امام خمینی رحمه الله به هنگام سخن گفتن از مقام والای فاطمه زهرا علیهاالسلام ، در آسمان معرفت آن حضرت بسیار اوج می گرفت. با این حال، همواره معترف بود که اندیشه و زبان بشری، از فهم و بیان حتی گوشه ای از مقام والای معنوی آن حضرت ناتوان است.

ایشان می فرماید: «من راجع به حضرت صدیقه خودم را قاصر می دانم که ذکری بکنم». ایشان در جای دیگری درباره مقام بلند آن حضرت می فرماید: «زنی که هر کسی با بینشی، درباره او گفتاری دارد و با این حال کسی از عهده ستایش او برنیامده است ؛ چرا که احادیثی که از خاندان وحی رسیده، به اندازه فهم مستمعان بوده است. دریا را در کوزه ای نتوان گنجاند و دیگران هر چه گفته اند، به مقدار فهم خودشان بوده است، نه به اندازه مرتبت او. پس بهتر آنکه از این وادی شگفت درگذریم».

الگویی جاودانه

حضرت زهرا علیهاالسلام نه تنها برای زنان، بلکه برای همه عالم اسوه ای حسنه است. امام خمینی رحمه الله می فرماید: «الگو، حضرت زهراست.ما باید از این خاندان سرمشق بگیریم، بانوان ما از بانوانشان و مردان ما از مردانشان، بلکه همه ما، از همه آنها. آنها زندگی خودشان را برای طرفداری از مظلومان و احیای سنت الهی وقف کردند. ما باید تبعیت کنیم و زندگی خود را برای آنها قرار دهیم. کسی که تاریخ اسلام را می داند، می داند که هر یک از این خاندان در مقابل کسانی که می خواستند مستضعفان را از بین ببرند، قیام کردند». حضرت امام در سفارشی ارزشمند به بانوان چنین فرمود: «در تهذیب اخلاق خود و وادار کردن دوستانتان به تهذیب اخلاق کوشش کنید؛... آن طوری که حضرت زهرا علیهاالسلام بود. همه باید به او اقتدا کنیم و همه باید دستورمان را از اسلام به وسیله او و فرزندان او بگیریم. همان طوری که او بوده است، باشید و در علم و تقوا کوشش کنید».

ویژگی خاص فاطمه علیهاالسلام

امام صادق علیه السلام در روایتی می فرماید: «بعد از وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم حضرت زهرا علیهاالسلام بسیار اندوهگین و بی تاب بود. از این رو، جبرئیل هر روز تا هنگام شهادتش به نزد او می آمد و او را تسلی می داد و آن حضرت را از جایگاه پیغمبر و آنچه بر فرزندان او خواهد گذشت و اخبار آینده، باخبر می کرد و حضرت علی علیه السلام آنها را در صحیفه ای به نام مصحف فاطمه علیهاالسلام می نوشت».

حضرت امام خمینی رحمه الله با ذکر این روایت می فرماید: «گمان ندارم غیر از طبقه اول از انبیای عظام، درباره کسی این طور وارد شده باشد.... مسئله فرود آمدن جبرئیل، یک مسئله ساده ای نیست. خیال نشود که جبرئیل برای هر کسی امکان دارد بیاید. یک تناسب کامل بین روح آن کسی که جبرئیل بر او وارد می شود و مقام جبرئیل که روح اعظم است لازم است.....من این شرافت و فضیلت را از همه فضایل عظیمی که برای حضرت زهرا ذکر کرده اند، بالاتر می دانم... این فضیلت از مختصات حضرت صدیقه است».


  
  
سالروز شهادت امیر سپهبد علی صیاد شیرازی

امیر سپهبد علی صیاد شیرازی در سال 1323 در کبود گنبد مشهد در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. مادرش شهربانو و پدرش زیاد نام داشت. پدرش، که از عشایر فارس بود، به استخدام ژاندارمری در آمد و سپس به ارتش منتقل شد. او از جاذبه ای خاص برخودار بود، از این رو علی تحت تأثیر پدر از کودکی به ارتش علاقه مند شد.

او به همراه پدر و خانواده، مانند دیگر خانواده های نظامیان، از شهری به شهری مهاجرت می کرد. شهرهای مشهد، گرگان، شاهرود، آمل، گنبد و سرانجام گرگان محل پرورش وی شدند. او سال ششم متوسطه را در تهران گذراند و در سال 1342 موفق به اخذ دیپلم گردید. او در سال 1343 در کنکور دانشکده افسری شرکت کرد و پذیرفته شد. علی از بدو ورود به دانشکده به جدیت در درس و پای بندی به مذهب شهرت یافت. و سرانجام در مهرماه 1346 در رسته توپخانه دانش آموخته شد و با درجه ستوان دومی وارد ارتش گردید. او پس از طی دوره آموزشی در شیراز و اصفهان به لشگر تبریز و سپس لشگر زرهی کرمانشاه منتقل شد.

او در سال 1350 برای گذراندن دوره آموزش زبان انگلیسی به تهران آمد و پس از پایان کلاس و جدیت در تحصیل سرانجام خود از استادان زبان انگلیسی شد.ستوان یک علی صیاد شیرازی تصمیم گرفت با دختر عمویش، خانم عفت شجاع ازدواج کند اما به دلیل این که محمود، عموی علی، از مخالفان شاه بود، ساواک با این ازدواج موافقت نکرد، اما سرانجام در اثر اصرار علی، ارتش با این وصلت مبارک موافقت کرد.

علی در سال 1352 به دلیل لیاقت ها و دقت هایش در کار، برای تکمیل تخصص های توپخانه از طرف ارتش به آمریکا اعزام شد تا دوره هواسنجی بالستیک را بگذراند. او این دوره آموزشی را در شهر فورت سیل از ایالت اوکلاهما، در منطقه ای نظامی، با موفقیت طی کرد. در این دوره فشرده ستوان همچون مبلغی مذهبی به دعوت آمریکاییان به اسلام می پرداخت و در مجالس بحث و مناظره آنان شرکت می کرد. او در بین آشنایان جدیدش به مرد مذهبی مشهور شد. او پس از گذراندن دوره، با تخصصی جدید و روحیه ای با نشاط به ایران مراجعت کرد.

ارتش برای استفاده از دانش نظامی ستوان، او را در سال 1353 به اصفهان ـ مرکز توپخانه ـ منتقل کرد. علی در اصفهان با یافتن دوستان جدید مطالعات مذهبی خود را پی گرفت و شخصیت سیاسی خویش را در این دوره قوام بخشید. او در نامه ای که برای سرگرد محمد مهدی کتیبه، یکی از افسران مذهبی، ارسال کرد این جمله را نوشت: «در مورد برنامه های مذهبی بحمدالله پیش می رویم مخصوصاً در آن قسمت که می دانید». این جمله حساسیت ضد اطلاعات را برانگیخت و از آن پس وی تحت مراقبت قرار گرفت. آنها پس از تحقیق و مراقبت متوالی، او را «متعصب مذهبی» معرفی کردند و مراقبت از وی را شدت بخشیدند. جالب این است که هرکس از افسران را به مراقبت وی می گماردند یا تحت تأثیر روحیه او قرار می گرفت و گزارش مثبت برای او رد می کرد یا صیاد را از مراقبت و مأموریت خود خبر می داد و یا از اول با چنین مأموریتی مخالفت می کرد.

سروان صیاد هم زمان با اوج گیری مبارزات ملت مسلمان ایران به رهبری امام خمینی تقیه را کنار گذارد و در ارتش علناً به دفاع از علمای اسلام و حکومت اسلامی پرداخت و سرانجام به دلیل این که در بین افسران، تبلیغات ضد رژیم می کرد، ضد اطلاعات از قرار دادن جنگ افزار در اختیار وی ممانعت کرد و اعلام نمود که از واگذاری مشاغل حساس به او خودداری شود. سرانجام سروان در 19 بهمن دستگیر و زندانی شد اما دیری نپایید که انقلاب به پیروزی رسید و او هم مانند همه مردم ایران آزاد شد.

دوره دوم زندگی سرهنگ صیاد بعد از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز می شود: او پس از پیروزی انقلاب اسلامی با  رحیم صفوی و حجت الاسلام سالک آشنا می شود و با یکدیگر پیمان می بندند که از پادگانهای اصفهان حفاطت نمایند.

اختلاف سروان با فرماندهان ارتش موجب آشنایی وی با حضرت آیت ا... خامنه ای می گردد و از اینجا سرنوشت صیاد به کلی تغییر پیدا کرد. پس از حوادث کردستان، صیاد با درجه سرگردی به همراه سردار صفوی به غرب اعزام می گردد. و با هماهنگی ارتش و سپاه سنندج را آزاد می کنند. لیاقتهای سرگرد در کردستان موجب می گردد تا با درجه سرهنگی به فرماندهی عملیات غرب منصوب گردد. اختلافات سرهنگ با بنی صدر اولین رئیس جمهوری اسلامی موجب برکناری وی و خلع دو درجه می گردد. اما دیری نپایید که بنی صدر سقوط کرد و شهید رجایی به ریاست جمهوری رسید و سروان مجدداً با دو درجه به غرب کشور اعزام می شود. سرهنگ با تأسیس قرارگاه حمزه سیدالشهداء لشگرهای 64 ارومیه و 28 کردستان و تیپ های 23 نیروی ویژه هوا برد و تیپ 30 گرگان شهرهای بوکان و اشنویه را آزاد کرد.

در هفتم مهرماه 1360 به خاطر رشادت ها و لیاقتها توسط رهبر معظم انقلاب حضرت امام خمینی (ره) به فرماندهی نیروی زمینی منصوب شد. او با هماهنگی با سپاه قهرمان پاسداران انقلاب اسلامی در عملیات طریق القدس، فتح المبین، بیت المقدس، رمضان، مسلم بن عقیل، مطلع الفجر، محرم، والفجر 1، 2، 3، 4، 8، 9، عملیات خیبر و بدر و قادر شرکت نمود و پیروزی های بزرگی را برای ایران اسلامی به ارمغان آورد که بی شک در تاریخ امت اسلامی به عظمت خواهد ماند. سرهنگ در مرداد سال 1365 از فرماندهی نیروی زمینی استعفا داد و با پیشنهاد آیت الله خامنه ای و تصویب رهبر انقلاب به سمت نمایندگی امام در شورای عالی دفاع منصوب شد.

در سال 66 به درجه سرتیپی نایل آمد. سرتیپ صیاد شیرازی در سال 67 در عملیات مرصاد که مرزهای غرب ایران مورد هجوم منافقین قرار گرفته بود شرکت و با روحیه ای بسیجی ضربات محکمی را بر پیکر مزدوران منافق وارد کرد. سرانجام صیاد شیرازی در مقام جانشینی ریاست ستاد کل به خدمت مشغول شد. تیمسار سرتیپ صیاد شیرازی در 16 فروردین 1378 همزمان با عید خجسته غدیر با حکم مقام معظم فرماندهی کل قوا به درجه سرلشگری نایل آمد

شهادت

بیست و یکم فروردین ماه بود. نسیم ملایم بهاری برگهای درختان را نوازش می‌کرد. پدر مطابق همیشه ساعت 6:30 آماده رفتن شد. من و برادر کوچکترم محمد همراه ایشان به مدرسه می رفتیم. پدر کنار ماشین در خیابان ایستاد. ناگهان مردی با لباس کارگران شهرداری جلو آمد، و نامه‌ای به پدرم داد، او هیچگاه راننده و محافظ نداشت. پدر نامه را باز کرد. در همین لحظه آن شخص اسلحه‌اش را بیرون آورد و چهار گلوله به سر پدرم شلیک نمود. با ناباوری به صحنه نگاه کردم نمی‌دانستم چه کار کنم، باورم نمی‌شد. در خیابان هیچ‌کس نبود که مرا درک کند، به سمت منزل همسایگان دویدم و با یکدیگر او را به بیمارستان فرهنگیان رساندیم. اما دیگر دیر شده و او به آسمان پر کشیده بود. با نگاهی به قامت غرق در خون او خاطره سال‌ها جهاد و دلاوری‌اش در ذهنم مرور شد، پدر قهرمانم آرام گرفته بود، صدای بال ملائک در گوش جانم پیچید و عطری بهشتی در فضا طنین افکند.

چند خاطره

1 ) در یکی از جلسات همراه چند تن از مسؤولین و فرماندهان خدمت امام (ره) رسیدیم و به ترتیب گزارش می‌دادیم. ناگهان همه حواسم متوجه امام شد. شخصی در حال گزارش دادن بود، هنوز جمله‌اش تمام نشده بود که یکدفعه حضرت امام بلند شدند و به سمتی از اتاق رفتند. امام بی‌مقدمه این کار را انجام داده بودند و همه متعجب بودیم. یکی از حضار گفتند: «آقا کسالتی پیش آمد؟» سپس امام پاسخی دادند که با تمام وجود لرزیدم. فرمودند: «وقت نماز است.» امام به نماز ایستادند و ما هم به ایشان اقتدا کرده، نماز را به جماعت خواندیم. آن روز اهمیت نماز اول وقت برای همه ما آشکار شد زیرا امام همواره می‌فرمودند:« در رأس همه امور جنگ است.» و حال آنکه در یک جلسه مربو ط به جنگ اقامه نماز اول وقت را ارحج می‌دانستند.

3 ) شهید صیاد شیرازی مردی با اخلاص، پاک نیت و صبور بود. عمری برای خدمت به اسلام و میهن اسلامی‌ در مقابل دشمنان ایستاد و هر آنچه داشت در طبق اخلاص گذاشت. ایشان روز عید غدیر خم به خدمت رهبر انقلاب (فرمانده کل قوا) شرفیاب شده بود. من شب قبل از آن خواب دیدم رهبر انقلاب با ناراحتی به من نگاه می‌کنند. عر ض کردم از من ناراحتید؟ فرمودند نه امام زمان (عج) هم از شما راضی است. من خوشحال شدم و تقاضای کارت ملاقات کردم و ایشان یک کارت به من دادند. پس از شهادت صیاد شیرازی فهمیدم که تعبیر خوابم شهادت همسرم بوده است. او روز عید غدیر، عیدی بزرگی از مولایش گرفت. مزد آن همه تلاش و عشق و ایثار فقط شهادت بود.

3 ) رضا ایرانمنش هنرپیشه و جانباز شیمیایی دوران دفاع مقدس نقل می کند که؛ در طول‌ دوران‌ بازیگری‌ خاطرات‌ زیادی‌دارم‌، اما اولین‌ کارم‌; یعنی‌ همان‌ «سجاده‌ آتش‌»در ذهنم‌ باقی‌ مانده‌ است‌. که البته‌ مربوط به ‌تصویربرداری‌ مجموعه‌ است‌. زمانی‌ که‌ این‌ فیلم‌را کار می‌کردیم‌، من‌ هر روز صبح‌ زود از خوابگاه ‌دانشجویان‌ بیرون‌ می‌آمدم‌ و با تاکسی‌ به‌ طرف‌میدان‌ انقلاب‌ می‌رفتم‌ و در آنجا به‌ اتفاق‌ سایردست‌اندرکاران‌ و عوامل‌، با یک‌ ماشین‌ به‌ محل‌لوکیشن‌ می‌رفتیم‌. . در یکی‌ از روزها از جلو خوابگاه‌ سوار تاکسی‌ شدم‌ تا به‌ میدان‌ انقلاب‌بروم‌، اما مشاهده‌ کردم‌ که‌ یک‌ پاترول‌ جلوتر ازمن‌ ترمز کرد و سپس‌ دنده‌ عقب‌ به‌ سمت‌ من‌ آمد؛ در کمال‌ تعجب‌ مشاهده‌ کردم‌ که‌ «شهید صیادشیرازی‌»» است‌. از آنجا که‌ لباس‌ بسیجی‌ پوشیده‌بودم‌ و با همان‌ لباس‌ باید در تصویربرداری‌ حضورپیدا می‌کردم‌، شهید به‌ من‌ گفت‌: «بسیجی‌ سوارشو، من‌ شما را می‌رسانم‌». ». ابتدا باور نمی‌کردم‌ که‌شهید صیاد است‌، اما پس‌ از این‌ که‌ سوار شدم‌،مطمئن‌ شدم‌ که‌ او خدابیامرز شهید صیاد شیرازی‌است‌‌. آن‌ روز گذشت‌ و پس‌ از آن‌ هم‌ چندین‌ بار پیش‌ آمد که‌ شهید مرا جلوی‌ خوابگاه‌ دید و تامسیری‌ رساند. . البته‌ ایشان‌ متوجه‌ شده‌ بودند که‌من‌ بسیجی‌ نبودم‌، بلکه‌ تنها هنرپیشه‌ بودم‌. پس‌ ازآن‌ هم‌ چندین‌ بار در شب‌های‌ احیا در خدمت‌این‌ بزرگوار بودم‌ و می‌توانم‌ بگویم‌ یکی‌ ازخاطرات‌ زیبای‌ من‌ همان‌ آشنایی با شهید صیادشیرازی‌ بود که‌ هیچ‌گاه‌ نمی‌توانم‌ آن‌ را از یاد ببرم‌.

پیام رهبر

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
«من‌المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلو تبدیلا.
امیر سرافراز ارتش اسلام و سرباز صادق و فداکار دین و قرآن نظامی مؤمن و پارسا و پرهیزگار، سپهبد علی صیاد شیرازی امروز به دست منافقین مجرم و خونخوار و روسیاه به شهادت رسید. این نه اولین و نه آخرین باری است که وای نورانی و سرشار از عشق و ایمان و وفاداری به آرمان‌های بلند الهی، هدف تیر خشم و عناد و عصبیت از سوی زمره جنایتکار و فاسدی که ادامه حیات خود را در خدمتگزاری به دشمنان اسلام داسنته است،‌ قرار می‌گیرد. و دست خائن خودفروخته‌یی، نهال ثمربخش انسان والایی را قطع می‌کند. سرزمین‌های داغ خوزستان و گردنه‌های برافراشته‌ی کردستان سال‌ها شاهد، آمادگی و فداکاری این انسان پاک‌ نهاد و مصمم و شجاع بوده و جبهه‌های دفاع مقدس یادآور صدهاخاطره از رشادت و از خود گذشتگی او حفظ کرده است. خطر مرگ کوچکتر از آن است که بندگان صالح خداوند را از راه او بازگرداند. و عشق به منال دنیوی حقیرتر از آن است که در دل نورانی شایستگان جایی بیابد، کوردلان منافق بدانند که با این جنایت‌ها روز به روز نفرت ملت ایران از آنان بیشتر خواهد شد. فضل بیکران الهی بر روح شهید عزیزمان علی صیاد شیرازی ولعنت و نفرین خدا و فرشتگان و بندگان صالحش بر ایادی منفور و مطرود استکبار. اینجانب شهادت این بنده‌ی برگزیده خدا را به ملت ایران به خصوص به یاران دفاع مقدس و ایثارگران جبهه‌های نور و حقیقت و به خانوده گرامی و فداکار و بازماندگان محترمش تبریک و تسلیت می‌گوییم و صمیمی‌ترین درود خود را به روح پاک او و به خون ناحق ریخته او نثار می‌کنیم.

وصیتنامه

خداوندا! این تو هستی که قلبم را مالامال از عشق به راهت، اسلامت، نظامت و ولایتت قرار دادی. خدایا تو می‌دانی که همواره آماده بوده‌ام آنچه را که تو خود به من دادی در راه عشقی که به راهت دارم نثار کنم، اگر این نبود آنهم خواست تو بود. پروردگارا! رفتن در دست توست، من نمی‌دانم چه موقع خواهم رفت، ولی می‌دانم که از تو باید بخواهم مرا در رکاب امام زمان (عج) قرار دهی و آنقدر با دشمنان قسم خورده‌ات بجنگم تا به فیض شهادت برسم. از پدر و مادرم که حق بزرگی بر گردن من دارند می‌خواهم مرا ببخشند، من نیز همواره برایشان دعا کرده‌ام که عاقبتشان به خیر باشد. از همسر گرامی و فداکار و فرزندانم می‌خواهم که مرا ببخشند که کمتر توانسته‌ام به آنها برسم و بیشتر می‌خواهم وقف راهی باشم که خداوند متعال به امت زمان ما عطا فرموده،‌ آنچه از دنیا برایم باقی می‌ماند حق است که در اختیار همسرم قرار گیرد... خداوندا! ولی امرت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را تا ظهور حضرت مهدی (عج) زنده و پاینده و موفق بدار، آمین یا رب‌العالمین،‌ من‌الله‌التوفیق.

منبع:www.aviny.com

 


  
  
از دست نوشته های گاندی
 
این جهان مملو از انسان‌هاست ، پس این جهان می‌تواند هر لحظه مالک احساسى جدید باشد.
تو نمی‌توانى برایم به قضاوت بنشینى و حکمی صادر کنی و من هم.
قضاوت و صدور حکم بر عهده نیروى ماورایى خداوندگار است.
دوستانم مرا همین گونه پیدا می کنند و می‌ستایند،
حسودان از من متنفرند ولى باز می‌ستایند،
دشمنانم کمر به نابودیم بسته‌اند و همچنان می‌ستایندم،
چرا که من اگر قابل ستایش نباشم نه دوستى خواهم داشت،
نه حسودى و نه دشمنى و نه حتی رقیبى،
من قابل ستایشم، و تو هم

 

 

روزی از دانشمندی ریاضیدان نظرش را درباره انسان پرسیدند
جواب داد:
اگر انسانها دارای ( اخلاق) باشند پس مساوی هستند با عدد یک                        =1
اگر دارای (
زیبایی) هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک می گذاریم                   =10
اگر (پول) هم داشته باشند دوتا صفر جلوی عدد یک می گذاریم                          =100
اگر دارای (
اصل و نسب) هم باشند پس سه تا صفر جلوی عدد یک می گذاریم        =1000
ولی اگر زمانی عدد یک رفت (
اخلاق) چیزی به جز صفر باقی نمی ماند و صفر هم به تنهایی هیچ نیست ،   پس آن انسان هیچ ارزشی نخواهد داشت.

 


  
  

 

دهه فجر ،‌ سرآغاز طلوع اسلام،‌ خاستگاه ارزشهای اسلامی، مقطع رهایی ملت ایران و بخشی از تاریخ ماست که گذشته را از آینده جدا ساخته است. در دهه فجر اسلام تولدی دوباره یافت و این دهه در تاریخ ایران نقطه ای تعیین کننده و بی مانند بشمارمیرود. تا قبل از انقلاب اسلامی،‌ در ایران نظام اسلامی وجودنداشت و رابطه پادشاهان با مردم رابطه ی «غالب و مغلوب» و« سلطان و رعیت » بود وپادشاهان احساس می‌کردند که فاتحینی هستند که بر مردم غلبه یافته اند و حضرت امام رضوان الله تعالی علیه این سلسله معیوب را قطع کردند و نقطه ی عطفی در تاریخ ایران بوجودآوردند و شمشیر اسلام مردم را علیه دشمنان اسلام،‌ مردم و استعمارگران به کار گرفتند. دهه انقلاب از رشحات اسلام است و آئینه ای است که خورشید اسلام در او درخشید و این دهه باید با عظمت هرچه تمامتر برگزارشود. این مراسم را با هیجانهای عاطفی صحیح باید با طراوت و تازه کرد. در مذهب ما،‌ احساسات،‌ گریه و شادی، حب و بغض و عشق و نفرت جایگاه والایی دارد. از این رو جشنهای دهه فجر می بایستی همچون مراسم و اعیاد مذهبی گرامی داشته شود و مردمی باشد. باید کلیه مساجد فعال شوند و مردم با حضور در مساجد خاطره ی فراموش نشدنی حضرت امام و پیروزی انقلاب اسلامی را جشن بگیرند. صداوسیما باید فیلمها و سریالهای تلویزیونی و برنامه هایی بمناسبت دهه فجر تهیه کند که یادآور خاطره های خوش انقلاب باشد و حضور همه جانبه ی مردم و حل شدن آنان را در دوران انقلاب نشان دهد.

منبع:

تبیان اصفهان


89/11/18::: 8:13 ع
نظر()
  
  
 

ترجیع بند اکثر شعارهای مردم به جان آمده از ستم و طاغوت، " مرگ بر شاه" بود و می دانستند که " تا شاه کفن نشود، این وطن وطن نشود" آنان با شعارهای متعددی نفرت از طاغوت را به نمایش می گذاشتند:

" مرگ بر این سلطنت پهلوی"

" توپ، تانک، مسلسل دیگر اثر ندارد"          "شاه بجز خودکشی راه دگر ندارد"

" ایستادن در صف نفت حالا دیگه حرام است"         " لباس گرم بپوش که کار شاه تمام است"

" مردم! رفتن شاه یه حقه سیاسی است!"  " گول نخورید نهضت ما اساسی است"

" نظام شاهنشاهی نابود باید گردد"

" زندگی مصرفی معادل بردگی است"

 " نظام شاهنشاهی مظهر هر فسادیست"

" شاه باید برگردد"    " اعدام باید گردد"

" مرگ بر این سلطنت پر فریب"

" مردم ما بیدارند، از سلطنت بیزارند"

مردم از سویی نفرت و انزجار خود را از استبداد و طاغوت به نمایش می گذاشتند و از سوی دیگر، اهداف متعالی خود را نیز به جهانیان اعلام می کردند، آنان با شعارهایی چون:

- "الله اکبر"

- "لا اله الا الله"

-" یا حسین!"

- "حسین جان، حسین جان!"       "راهت ادامه دارد"

- "نهضت ما حسینیه"         "رهبر ما خمینیه"

ماهیت دینی و مذهبی قیام خود را متجلی می کردند و حرف دل خود را چنین بیان می کردند:

" پرچم، پرچم، پرچم خونین قرآن"        " در دست مجاهد مردان"

" تا خون مظلومان به جوش است"      " آوای عاشورا به گوش است"

" هر کس که عدالت خواه است"         " از عدل علی آگاه است"

" این منطق ثارالله است"        " باید به هم یاری نمائیم"

" فتح اسلام در جهاد است"    " فتح مسلمان در اتحاد است"

با صراحت و قاطعیت و اطمینان و ایمان کامل می گفتند:

" کار شاه تمام است"     " خمینی امام است"

" استقلال و آزادی"

" جمهوری اسلامی "

" آخرین کلام است"

رهبری امام خمینی(س) برجسته ترین نقطه قیام مردم در سال 57 بود. او کانون توجه عموم مردم و محور حرکت چرخهای انقلاب بود و همه تنها گوش به فرمان او بودند و در مسیری حرکت می کردند که رهبر محبوبشان ترسیم می کرد. این مسئله در شعارهای پرشور مردم بخوبی نمایان بود که:

- "الله اکبر، خمینی رهبر"

- " تا خون در رگ ماست، خمینی رهبر ماست"

- "نهضت ما حسینیه، رهبر ما خمینیه"

- "ما همه سرباز توایم خمینی، گوش به فرمان توایم خمینی "

- "حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله"

یا

- "خمینی آزاده، پیام عالی داده "   " که نهضت ما قطعی است"

" پیروزی ما حتمی است"   " اگر نمایی تو استقامت"

" سکوت بیجا بود خیانت"

" برو تو ای بیگانه" " مگو دگر افسانه" " که رهبر ما باشد" " خمینی فرزانه" " بود به مهدی مرید و نایب" " شود بزودی امیر و غالب"

یا می گفتند:

" مجاهد بت شکن" " خمینی قهرمان" " فرموده است اینچنین" " به ملت مسلمان" " بهترین عبادت" " به نزد خداوند" " مرگ بر شاه، مرگ بر شاه"

هر راهپیمایی نهایتا به درگیری با نیروهای تا بن دندان مسلح رژیم می انجامید و جوانان بسیاری چون لاله پرپر می شدند ولی هر گلی که پرپر می شد، گلی دیگر می شکفت و روزی دیگر و تظاهراتی دیگر در راه بود، مردم پیکر جوانان شهید خود را به دوش می گرفتند و دردمندانه می سرودند:

" ای شاه خائن آواره گردی" " خاک وطن را ویرانه کردی" " کشتی جوانان وطن، آه و واویلا" " کردی هزاران تن کفن ، آه و واویلا" " مرگ بر شاه، مرگ بر شاه"

" ای شهید حق آیم به سویت"      " بهشت موعود در پیش رویت"

" مادر ندیده روی تو، الله اکبر"        " پدر نشسته سوگ تو، الله اکبر"

" مرگ بر شاه، مرگ بر شاه"

" زنده و جاوید باد یاد شهیدان ما"

یا می گفتند:

" خون گرفته ایران را " " قزوین و خراسان را" " کشتند جوانان را" " حامیان قرآن را" " مرگ بر این شاه، مرگ بر این شاه!"

با اینکه مزدوران سنگدل رژیم شاه، به امر فرماندهان خود رگبار مسلسل را بی محابا بر روی مردم بی سلاح می گشودند ولی ذره ای ترس از کشته شدن در دل پیر و جوان و زن و مرد نبود. خطاب به رهبر محبوب خود فریاد می زدند:

" خمینی عزیزم، بگو تا خون بریزم"

" از جان خود گذشتیم"     " با خون خود نوشتیم"

" یا مرگ یا خمینی"

در برابر تفنگ دژخیمان سینه را سپر می کردند و با خشم انقلابی خطاب به آنان فریاد می زدند:

" می کشم، می کشم آنکه برادرم کشت"

" توپ، تانک، مسلسل، دیگر اثر ندارد"  " حکومت نظامی دیگر ثمر ندارد"

" به مادرم بگویید، دیگر پسر ندارد"

" اگر به کشتار خلق ادامه دهد این شاه"

" جنگ مسلحانه به یاری روح الله" " سلطنت واژگون" " شاه را سرنگون" " مرگ بر شاه، مرگ بر شاه"

" توپ، تانک، مسلسل، دیگر اثر ندارد" " شاه بجز خودکشی راه دگر ندارد"

" وای اگر خمینی حکم جهادم دهد"

" ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد"

" رهبرا رهبرا! ما را مسلح کنید"


  
  

دهه? فجر به روزهای 12 تا 22 بهمن 1357 گفته می‌شود که طی آن سید روح‌الله خمینی بعد از تبعید پانزده ساله در دوازدهم بهمن سال 1357 یه ایران وارد و در نهایت با اعلام بی‌طرفی ارتش شاهنشاهی، سلطنت پهلوی در بیست و دوم بهمن ماه منقرض شد.

 

12 بهمن روز ورود روح‌الله خمینی به ایران

در اینروز بزرگترین استقبال تاریخ در تهران برگزار شد؛ بطوری که طول جمعیت استقبال کننده از آیت‌الله خمینی به 33کیلومتر رسیده بود. در ساعت 9:50 دقیقه بامداد روز دوازدهم بهمن هواپیمای حامل خمینی در میان تدابیر شدید امنیتی در فرودگاه مهرآباد برزمین نشست. خمینی پس از ورود به فرودگاه و ایراد سخنرانی طبق برنامه‌ای که از قبل تنظیم شده بود عازم قبرستان بهشت زهرا شد. خمینی در میان استقبال گسترده مردم تهران در ساعت یک بعد از ظهر وارد قطعه 17 که مدفن شهدای انقلاب بود شد و سخنرانی خود را ایراد نمود.

وقایع 14بهمن

ساعت 9 بامداد روز شنبه 14 بهمن در محل مدرسه شماره 2 علوی یک مصاحبه مطبوعاتی با حضور قریب به سیصد خبرنگار ایرانی و خارجی برگزار شد که در آن ابتدا خلاصه‌ای از نظریات آیت‌الله خمینی خوانده شد؛ سپس سوالات خبرنگاران آغاز گردید که خلاصه‌ای از پاسخ خمینی به این شرح بود:

  کاری نکنند که مردم را به جهاد دعوت کنم، اگر موقع جهاد شد می‌توانیم اسلحه تهیه کنیم. دولت را بزودی معرفی خواهیم کرد. اعضای شورای انقلاب تعیین شده‌اند. از ارتش می‌خواهم هرچه زودتر به ما متصل شود. ارتشیان فرزندان ما هستند، ما به آنها محبت داریم باید به دامان ملت بیایند. قانون اساسی که تدوین شده به آراء عمومی گذاشته می‌شود تمام اتباع خارجی بطور آزاد در ایران زندگی خواهند کرد  

تعیین دولت موقت

خمینی در روز 16 بهمن طی فرمانی مهدی بازرگان را به عنوان نخست وزیر موقت تعیین و معرفی کرد. عصر همان روز در سالن سخنرانی مدرسه علوی یک مصاحبه مطبوعاتی بین‌المللی ترتیب داده شد، در این جلسه بازرگان برنامه و وظایف دولت موقت را تشریح کرد و افزود برگزاری همه پرسی درباره تغییر رژیم، برگزاری انتخابات مجلس موسسان و انجام انتخابات مجلس از وظایف این دولت است

راه‌پیمایی 19 بهمن

روز نوزدهم بهمن ماه بزرگ‌ترین راه پیمایی انقلاب صورت گرفت.در قطعنامه پایانی راه پیمایی نخست وزیری مهدی بازرگان توسط تظاهرکنندگان تایید شد.

 وقایع 20بهمن

در روز 20 بهمن ماه که مصادف با روز جمعه بود، مردم در دانشگاه تهران اجتماع کرده بودند تا سخنرانی رییس دولت موقت را استماع نمایند. در همین هنگام در غرب تهران درگیری شدیدی صورت گرفت؛ عده زیادی از افراد گارد شاهنشاهی به پادگان همافران نیروی هوایی حمله بردند و به محض آغاز درگیری آنان عده زیادی از جوانان وابسته به جناح‌های مختلف به نفع همافران وارد صحنه درگیری شدند. این درگیری خونین ده‌ها نفر کشته و مجروح بر جای گذاشت ولی در نهایت همافران توانستند حلقه محاصره نیروهای گارد را بشکنند.

وقایع 21بهمن

روز بیست و یکم بهمن ماه روز نبرد مسلحانه همه جانبه مردم و نیروهای دولتی بود. درگیری خونین مردم و لشگر گارد در این روز به اوج خود رسید؛ و جنگ تانک‌ها با مردم مسلح باعث کشته و زخمی شدن صدها نفر شد. آیت‌الله خمینی تهدید کرد در صورت عدم جلوگیری از کشتار لشگر گارد حکم جهاد خواهد داد.در اینروز چندین کلانتری توسط گروههای مسلح مردمی تسخیر شدند که در نتیجه آن مقادیر زیادی اسلحه به دست مردم افتاد. در همین روز فرمانداری نظامی تهران اعلامیه شماره 40 را انتشار داد؛ بموجب این اعلامیه رفت و آمد مردم از ساعت 16:30 تا5 بامداد ممنوع اعلام شد. در پی اعلامیه مزبور اعلامیه دیگری صادر و منع عبور و مرور تا ساعت 12 بامداد تمدید شد. مردم عملاً مقررات حکومت نظامی را باطل ساختند و تا صبح در خیابان‌ها با ایجاد حریق و راه بندان‌های متعدد مانع حرکت قوای نظامی می‌شدند.

وقایع 22بهمن

در این روز به ترتیب زندان اوین، ساواک، سلطنت آباد، مجلسین سنا و شورای ملی، شهربانی، ژاندارمری و ساختمان زندان کمیته مشترک به تصرف مردم در آمد.در تسخیر شهربانی سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران به دست انقلابیون مسلح افتاد. پادگان باغشاه و دانشکده افسری، دبیرستان نظام، زندان جمشیدیه، پادگان عشرت آباد و پادگان عباس آباد یکی پس از دیگری تسلیم شدند و آخرین مرکزی که به تصرف درآمد رادیو و تلویزیون بود.

تصمیم شورای عالی ارتش

ساعت 10 بامداد روز 22بهمن شورای فرماندهان نیروهای مسلح در ستاد مشترک تشکیل گردید. نظامیان حاضر در جلسه عبارت بودند از: عباس قره باغی، جعفر شفقت، حسین فردوست، هوشنگ حاتم، ناصر مقدم، عبدالعلی نجیمی، احمدعلی محققی، عبدالعلی بدره‌ای، امیرحسین ربیعی، کمال حبیب اللهی، عبدالمجید معصومی، جعفر صانعی، اسدالله محسن زاده، حسین جهانبانی، محمد کاظمی، خلیل بخشی آذر، علی محمد خواجه نوری، پرویز امینی افشار، امیر فرهنگ خلعتبری، محمد فرزام، جلال پژمان، منوچهر خسروداد، ناصر فیروزمند، موسی رحیمی لاریجانی، محمد رحیمی آبکناری و رضا وکیلی طباطبایی. ریاست شورای عالی ارتش بر عهده عباس قره باغی بود. پس از گزارش فرماندهان نیروها از وضعیت موجود بحث پیرامون همبستگی ارتش با مردم آغاز شد؛ اکثرا موافقت خود را اعلام نمودند و سرانجام اعلامیه‌ای مبنی بر بی طرفی ارتش تهیه و بامضا رسید. پس از تصمیم شورای عالی، ساعت یک بعد از ظهر خبر تصمیم شورای عالی ارتش در اختیار رادیو و تلویزیون گذاشته شد. رادیو ایران برنامه عادی خود را قطع و اعلامیه را قرائت کرد. لحظه‌ای بعد نیروهای انقلاب محوطه صدا و سیما را تصرف نمودند و خبر سقوط رژیم سلطنتی پهلوی از صدا و سیما اعلام شد.

مراسم دهه فجر

هرساله در طول دهه فجر مراسم و یادبودهای زیادی توسط دولت و طرفداران نظام جمهوری اسلامی انجام می گیرد. برخی از این مراسم که معمولا با بودجه های سنگین دولتی و سازمانی برگزار می شود در ادارات دولتی، وزارتخانه ها، مدارس، و خیابان ها انجام می گیرد. صدا و سیما معمولا به پخش آهنگ‌ انقلابی و تصاویر منتخب روزهای انقلاب 1357ایران می پردازد.

همچنین جشنواره فجر که بزرگترین جشنواره دولتی فیلم، تئاتر و موسیقی ایران است معمولا در طول دهه فجر برگزار می شود.

در مدارس کودکان کلاس‌های درس را با نوارهای رنگی، پرچم و عکس روح‌الله خمینی و سیدعلی خامنه‌ای تزئین می‌کنند.


  
  
                            

حماسه دیگر

گرامی داشت چهلمین روز درگذشت بستگان و خویشاوندان سنّتی اسلامی است که بر اساس آن، مسلمانان به یاد عزیزِ از دست رفته شان مجلس یادبود برگزار می کنند و یاد و خاطره او را در دل ها زنده نگه می دارند. در اوّلین اربعین عاشورای حسینی، جابربن عبداللّه انصاری و عطیّه عوفی از نخستین کسانی بودند که به زیارت تربت پاک و مقدّس سیدالشهدا علیه السلام و یارانش در کربلا آمدند و در سوگ مولایشان گریه کردند و به عزاداری پرداختند. از آن به بعد با شکوه ترین مراسم در کشورها و شهرهای مختلف، در این روز برگزار می شود تا شور و حماسه دیگری در تداوم عاشورا خلق شود.

احیاگری

اهمیّت اربعین وقتی بیشتر درک می شود که نقش سازنده و مفید آن در ماندگاری و جاودانگی حماسه عاشورا و تبیین اهداف و آرمان والای امام حسین علیه السلام در نظر گرفته شود. تکریم و گرامی داشت اربعین، تعظیم شعایر دینی و رمز تداوم نهضت حسینی و اعلان وفاداری و پایبندی به مکتب سرخ عاشوراست. اگر امامان معصوم به برگزاری مراسم و محافل عزاداری، نوحه خوانی و مرثیه سرایی تأکید فراوان داشته اند و اگر برای گریاندن و گریستن، زیارت کردن و نماز خواندن بر تربت حسین علیه السلام آن همه ثواب و فضیلت بیان کرده اند، به سبب همین آثار بالنده معنوی و عاطفی است که در روح مسلمانان به جا می گذارد.

حرکت معنوی

روز یازدهم محرّم، وقتی کاروان اسیران از کربلا به طرف کوفه به راه می افتد، زینب(س) به مثابه قافله سالار و پیام رسان انقلاب کربلا، برای حفظ ارزش های اسلامی و فرو ریختن اساس بیدادگری و استبداد، حرکت الهی خویش را آغاز می کند. حضرت زینب(س) از همان آغاز پیروزیِ نظامیِ دشمن، خطوط کلّی حرکت را در مقابله با ترفندهای دشمن ترسیم کرد و آن را در دو بُعد تعزیه و تبلیغ یا بُعد عاطفی و سیاسی، سامان بخشید.

شکوه و عظمت این حرکت معنوی چنان بود که در کوتاه ترین زمان، در درون دژهای نفوذناپذیر قدرت یزید رخنه کرد و اقتدار دروغین او را در هم شکست و قیام کربلا را به پیروزی رساند.

رسالت سنگین

در غروب خونین و سهمگین عاشورا، هنگامی که قامت سرور آزادگان حسین علیه السلام به خاک می افتد، رسالت سنگین انقلاب بر دوش استوار و باصلابت زینب(س) قرار می گیرد. حال این زینب(س) است که علاوه بر تحمّل مصیبت های سخت، باید این رسالت سنگین را که به دوشش نهاده اند، به خوبی به انجام رساند. زینب(س) به خوبی آگاه است که اگر آرام بنشیند، پرچم کربلا به خاک می افتد و اگر سکوت کند، پیام عاشورا ناتمام می ماند. پس باید بایستد و مقاومت کند و انبوهی از غم ها و رنج ها را تحمّل کند تا پیام حسین علیه السلام از حلقوم بریده اش به گوش همگان برسد و خواب رفتگان و فریب خوردگان را بیدار سازد.

پیام رسانی

کاروان غریب اسرا که از کربلا به راه افتادند و مسیر طولانی کوفه و شام را منزل به منزل پیمودند، تنها زنان و کودکان بی دفاعی نبودند که با زور و ستم به اسارت گرفته شده بودند؛ بلکه آنان روایتگران با تدبیر و اندیشه ای بودند که مظلومیت ها و مصیبت های خاندان رسالت را برای مردم بازگو می کردند و صحنه های دل خراش و تکان دهنده عاشورا و جنایت ها و قساوت های دردآور سپاه یزید را برای آنان به نمایش می گذاشتند و فلسفه قیام امام حسین علیه السلام را بازگو می کردند. پیام خون شهیدان کربلا را به گوش همه می رساندند تا بنی امیه نتواند با پرده پوشی، کردار ننگین شان را توجیه کنند.

مبارزه در اسارت

وقتی خبر شهادت امام حسین علیه السلام و اسارت اهل بیت آن حضرت به گوش یزید می رسد، لبخند پیروزی به لبانش می نشیند و گمان می کند که با شهادت فرزند پیامبر گرامی اسلام و اسارت خاندانش، شکوه و اقتدار او افزون تر و دشمنان حکومت او بیش ازپیش بیمناک می گردند. از این رو هنگام ورود کاروان اسرا به شام، جشن باشکوهی به شکرانه بزرگ ترین پیروزی نظامی ـ سیاسی اش، برگزار می کند. امّا بر خلاف تصوّر او، اسیران کربلا به خصوص حضرت زینب(س) و امام سجاد علیه السلام گاهی با سوگواری، گاهی با تبلیغ، گاهی با افشاگری و گاه با منطق و استدلال و سخنان حکمت آمیز، چنان هیبت او را شکستند که طولی نکشید یزید به درماندگی و ناتوانی خود اعتراف کرد.

اقیانوس صبر

عصر عاشورا وقتی که طوفان نبرد آرام می گیرد و گرد و غبار میدان فرو می نشیند و خون پسر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بر زمین جاری می شود و آخرین تکیه گاه او فرو می ریزد، زینب ـ در حالی که خود سخت ترین و دردناک ترین لحظات زندگی اش را می گذراند ـ سرپرستی زنان و کودکان بی پناه را بر عهده می گیرد و آنان را در سایه سار وجود خود پناه داده، و با کلام، نگاه و اشاره آنان را تسلّی می بخشد و از اقیانوس صبر خود جرعه جرعه در جانشان می ریزد تا اندکی از درد و غمشان بکاهد و صدای ناله و گریه شان را آرام سازد.

عبادت

کربلا سرزمینی است که در کنار جهاد و شهادت، زمزمه های عاشقانه و عارفانه را به خود دیده است و زینب قهرمان این میدان است؛ همان گونه که حسین قهرمان میدان شهادت است. حضرت فاطمه صغری دختر امام حسین علیه السلام می فرماید: «شب عاشورا عمه ام زینب در محراب عبادتش پیوسته مشغول نیایش بود و با خدا رازونیاز می کرد و از او یاری می طلبید». حضرت امام سجاد علیه السلام می فرماید: «زینب کبری هرگز در عمرش نافله شبانه را ترک نکردند؛ حتّی شب یازدهم محرّم که غرق گرفتاری و ماتم عزیزان بود».

سرزمین خاطره ها

کاروان اسیران به دروازه شهر نزدیک می شود، امّا زینب غمگینانه خاطره های گذشته اش را مرور می کند و اوراق دفتر دوران خلافت پدرش علی علیه السلام ، یک یک در ذهن او ورق می خورد و پرسش های بسیاری برای او به وجود می آید:

آیا این همان کوفه ای است که پدرم در آن حکومت می کرد و من با قدر و منزلت فراوان روزهای خوش زندگی ام را می گذراندم؟ آیا اینان همان مردمانی نیستند که وفاداری و بیعت خود را با حسین علیه السلام اعلام داشتند؟ پس این همه شادی و شور در مرگ حسین چیست؟ زینب(س) به خروش می آید و با هیبتِ تمام فرمان سکوت می دهد و سخنان آتشین و تکان د هنده اش را آغاز می کند و در همان لحظه، شادی و سرور کوفیان را به گریه و ناله بدل می نماید: «ای کوفیان گریه هاتان جاویدان باد!»

صلابت کلام

کاروان اسیران وارد کوفه شده است. زینب(س) در اجتماع مردم کوفه سخن می راند و وحشت از قیام و انقلاب، امارت نشینان را فرا می گیرد. دژخیمان سر حسین علیه السلام را بر روی نیزه می کنند. سخنان زینب قطع می شود. امّا این پایان کار نیست و حضرت زینب(س) و امام سجاد علیه السلام در دارالامارة، غرور و هیبت و جلال دروغین ابن زیاد را درهم می شکنند و با استواری پرده های تزویر را می درند و نقاب های نیرنگ را فرو می ریزند و چهره حقیقت را آشکار می سازند. پاسخ های کوبنده و مستدل و رسواگر زینب(س) و امام سجاد علیه السلام چنان تأثیر شگرفی در دل حاضران به جا می گذارد که ابن زیاد با نهایت سراسیمگی و درماندگی دستور قتل آن دو بزرگوار را صادر می کند. امام سجاد علیه السلام فریاد می کشد: «ابن زیاد! مرا از قتل می ترسانی؟! تو هنوز نفهمیده ای که کشته شدن عادتِ ما و شهادت کرامت خاندان ماست؟»

شراره های آتش

اگر شکوه کاروان کوچک اسرا در برابر نگاه ها، تحقیرها و شماتت های انبوه دشمن، بشکند، دور از انتظار نخواهد بود و اگر زنان و کودکان از ترس قساوت و بی رحمی دژخیمان به زاری و التماس بیفتند، جای شگفتی نیست. امّا اسرای کربلا عزّت و آزادگی را در مکتب علی و حسین علیه السلام آموخته اند و نه تنها تحقیرها و توهین ها و تهدیدها و سختی ها اندکی از صلابت و شکوه آنان نکاست، که با اقتدار تمام در برابر یزید و ابن زیاد ایستادند و غرور آنان را با منطق و استدلال در هم شکستند و مُهر ننگ و نفرین ابدی را بر پیشانی شان کوبیدند.

بُعد عاطفی حماسه عاشور

حضور زنان و کودکان و نوحه گری ها و سوگواری جان سوز آنان بر مظلومیت شهیدان کربلا، چنان آتشی به جان مردم می افکند و چنان زلزله ای بپا می کرد که دلِ سنگِ دشمنان را هم می لرزاند و اشک هایشان را جاری می ساخت و عواطف و دل های مردم را به نفع جبهه حق و به سوی آرمان های شهدای کربلا هدایت می کرد. گریه ها و ندبه های اسرا و به خصوص زینب(س) در قتلگاه، و سوگواری های آنان در موقعیت های گوناگون ـ در کوفه و شام و حتّی در کاخ یزید ـ از نظر عاطفی چنان تأثیر اعجاب انگیزی داشت که همه دشمنان در این عزاداری و نوحه سرایی با کاروان اسیران همراه می شدند و این برنامه ها بود که خانه های دشمن را به عزاخانه های حسین علیه السلام تبدیل کردند.

تأثیر سیاسی عزاداری

از آثار مهم مجالس عزاداری و سوگواری و محافل نوحه خوانی و مرثیه سرایی، زنده نگه داشتن حس عدالت خواهی و حق پرستی و توجّه دادن مردم به فرهنگ جهاد و شهادت است. دل باختگان امام حسین علیه السلام برای افشای چهره دشمنان دین و مقاصد شوم آنان، با برگزاری محافل سوگواری، تلاش می کنند یاد و خاطره کربلا و مظلومیت اباعبداللّه الحسین علیه السلام را زنده و جاودانه نگه دارند. امام خمینی رحمه الله می فرماید: «مسئله، مسئله گریه نیست، مسئله، مسئله تباکی نیست؛ مسئله، مسئله سیاسی است که ائمه علیه السلام با همان دید الهی که داشتند، می خواستند که این ملّت ها را با هم بسیج کنند و یک پارچه کنند».

شعار و شعور

برگزاری مراسم عزاداری اگر از محتوا تهی باشد و تنها به صورت تشریفات یا عادت انجام شود، تأثیری عمیق به جا نمی گذارد. آنچه به این برنامه ها و مراسم غنا و تأثیر می بخشد، عبور از جنبه ظاهری و رسیدن به محتوا و حقیقت آن است. باید روح قیام امام حسین علیه السلام و صحنه های عاشورا در آنها تجلّی یابد. اگر امامان معصوم علیه السلام بر عزاداری تأکید می ورزند، بر محتوا و عمق بخشی آن نیز اصرار ورزیده اند. سوگواری و عزاداری باید الهام بخش فرهنگ جهاد و شهادت باشد و علاوه بر شعار با شعور نیز همراه شود تا تأثیر گذاری و تازگی آن برای همیشه محفوظ بماند.

 

پدیدآورنده: حفیظ اللّه زکی
منیع: حوزه نت

  
  
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >